responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : سیری در سیره نبوی نویسنده : مطهری، مرتضی    جلد : 1  صفحه : 110
یعنی این قدر پست ! دولت عالم به او رو آورده ، او می‌توانست همه چیز بخواهد . ولی اسکندر در مقابل روح دیوژن خرد شده بود . جمله‌ای گفته که در تاریخ مانده است . گفت : " اگر اسکندر نبودم دوست داشتم دیوژن باشم‌ " . ولی در حالی که اسکندر هم بود باز دوست داشت دیوژن باشد . این که‌ گفت " اگر اسکندر نبودم " برای این بود که جای به اصطلاح عریضه خالی‌ نباشد . علی علیه السلام می‌گوید پیغمبران در زی قناعت و سادگی بودند و این‌ سیاستشان بود ، سیاست الهی . آنها هم دلها را پر می‌کردند ولی نه با جلال‌ و دبدبه‌های ظاهری ، بلکه با جلال معنوی که توأم با سادگیها بود . به قدری‌ پیغمبر اکرم از این جلال و حشمتها تنفر داشت که سراسر زندگی او پر از این‌ قضیه است . اگر یک جا می‌خواست راه بیفتد ، چنانچه عده‌ای می‌خواستند پشت سرش حرکت کنند اجازه نمی‌داد . اگر سواره بود و یک پیاده می‌خواست‌ با او بیاید می‌گفت : برادر ! یکی از این کارها را باید انتخاب بکنی : یا تو جلو برو من از پشت سرت می‌آیم ، یا من می‌روم تو بعد بیا . یا احیانا اگر ممکن بود که دو نفری سوار بشوند می‌فرمود : بیا دو نفری با همدیگر سوار می‌شویم . من سواره باشم تو پیاده ، این جور در نمی‌آید . محال‌ بود اجازه بدهد او سواره حرکت بکند و یک نفر پیاده . در مجلس که‌ می‌نشست می‌گفت [ به شکل ] حلقه بنشینیم که مجلس ما بالا و پایین نداشته‌ باشد . اگر من در صدر مجلس بنشینم و شما در اطراف ، شما می‌شوید جزء جلال‌ و دبدبه من ، و من چنین چیزی را نمی‌خواهم . پیغمبر تا زنده بود از این‌ اصل تجاوز نکرد ، مخصوصا از یک نظر این را برای یک رهبر ضروری و لازم‌ می‌دانست . و لهذا ما می‌بینیم علی
نام کتاب : سیری در سیره نبوی نویسنده : مطهری، مرتضی    جلد : 1  صفحه : 110
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست