نام کتاب : سیری در سیره نبوی نویسنده : مطهری، مرتضی جلد : 1 صفحه : 106
چیست ؟ پس کو طلا و جواهرهاشان ؟ پس کو تشکیلات و تشریفاتشان ؟ علی
میگوید : « اعظاما للذهب و جمعه و احتقارا للصوف و لبسه » .
به نظرش پول خیلی بزرگ آمده و لباس ساده کوچک آمده با خودش فکر
میکند این اگر راست میگوید و با یک مبدأ الهی ارتباط دارد ، آن خدایش
بیاید به او ده برابر ما گنج و جواهر و دبدبه بدهد . پس چرا ندارد ؟ علی
( ع ) بعد [ اشاره میکند ] به فلسفه اینکه چرا خدا پیغمبران را اینگونه
مبعوث میکند و همراه آنها از این تجهیزات ظاهری و تشکیلات و قدرتهای
برو و بیا و پول و جواهر نمیدهد ؟ میگوید : اگر اینها را خدا بدهد دیگر
اختیار در واقع از بین میرود . اگر ایمان جبری در کار باشد همه مردم
میآیند ایمان میآورند ولی آن دیگر ایمان نیست . ایمان آن است که مردم
از روی حقیقت و اختیار [ گرایش پیدا کنند ] و الا ( تعبیر خود
امیرالمؤمنین است ) خدا میتواند حیوانات را مسخر اینها قرار بدهد که به
طور نمونه برای سلیمان پیغمبر این کار را کرد مرغها را مسخر اینها قرار
بدهد و وقتی که این دو نفر میآیند نزد فرعون مرغها از بالای سرشان حرکت
بکنند ، حیوانها آنها را تعظیم بکنند تا دیگر هیچ شکی برای مردم باقی
نماند و اصلا اختیار به کلی از بین برود . میفرماید در این صورت « لا
لزمت الاسماء معانیها » این ایمان دیگر ایمان نیست . ایمان آن ایمانی
است که هیچ نوع جبری در کار نباشد . معجزه و کرامت هم در حد اینکه دلیل
باشد [ اعمال میشود ] . وقتی تا حد دلیل است قرآن میگوید آیه ، معجزه
اما اگر از حد دلیل بیشتر بخواهند ، میگوید
نام کتاب : سیری در سیره نبوی نویسنده : مطهری، مرتضی جلد : 1 صفحه : 106