نام کتاب : مساله شناخت نویسنده : مطهری، مرتضی جلد : 1 صفحه : 204
چه وسیلهای بفهمم که این طلاست ؟ آیا چنین وسیلهای هست ؟ میگوییم بله ،
معیارهایی هست که با آن معیارها میتوانی بفهمی که این طلاست یا طلا نیست
. پس اینکه طلای حقیقی چیست یک مسئله است و اینکه معیار شناختن این طلا
چیست - که این طلا ، حقیقی است یا غیر حقیقی - مسئله دیگری است .
شما میگویید شناخت حقیقی یعنی شناخت مطابق با واقع . من از کجا بفهمم
که شناخت من مطابق با واقع است ؟ ممکن است من از یک مسئلهای یک
شناخت داشته باشم و شما شناخت دیگری داشته باشید ، با چه معیاری
میتوانیم بسنجیم که شناخت من حقیقی است و شناخت شما غیر حقیقی است یا
برعکس ؟ این از مهمترین مسائل منطقی است که میتوانم بگویم در حدود دو
هزار سالی که بر آن گذشته یک نظریه در مورد آن مطرح بوده است ولی بعد
نظریه دیگری پیدا شده است و امروزه نظریه دوم به بن بست رسیده است [ و
میل به بازگشت به نظریه اول پیدا شده است ] .
شناخت " خود معیار "
اینجا مجبورم مقداری از اصطلاحات خاص علم منطق را بیان کنم . ما یک
منطقی داریم که گاهی منطق عقلی ، گاهی منطق قیاسی ، و گاهی منطق ارسطویی
گفته میشود [1] . این منطق در قدیم بر اساسی نهاده شده بود که لازمه آن
اساس این بود که معیار شناخت ، شناخت است ، خود شناخت معیار شناخت
است ، یعنی
[1] حال به اینکه این تعبیرات درست است یا نادرست ، کاری ندارم .
نام کتاب : مساله شناخت نویسنده : مطهری، مرتضی جلد : 1 صفحه : 204