نام کتاب : مساله شناخت نویسنده : مطهری، مرتضی جلد : 1 صفحه : 202
یک آدم " واقع گرا " میگوید نه ، اینطور نیست . انرژی حرارتی آب ،
حد معینی دارد که میزان الحراره نشان میدهد . من وقتی دست داغم را
میگذارم ، با سوابق ذهن خودم فکر میکنم که دمای این آب مثلا 10 درجه است
، و با گذاردن دست دیگرم فکر میکنم 30 درجه حرارت دارد ، هر دو اشتباه
است ، واقعیت همان 20 درجه است . راز مطلب این است : اشتباه من در
این است که من فکر میکنم که آب را دارم احساس میکنم ، من آب را اصلا
احساس نمیکنم ، آن اثری را که روی عصب من واقع شده احساس میکنم . عصب
من بعد از آن که در آب داغ قرار گرفت ، یک حالتی پیدا کرد ، بعد این
آب روی آن اثر میگذارد و یک تأثر خاصی در یک درجه معین پیدا میکند .
آن دست دیگر من [ که در آب سرد بود ، در آب 20 درجه ] به شکل دیگری
تأثر پیدا میکند . حس من یا قوه ادراکی من آب را درک نمیکند ، آن
کیفیت انفعالیئی را که در درون من است درک میکند . [ قوه ادراکی من ]
راست میگوید ، نه از این نظر که آب را ارائه میدهد ، بلکه از این نظر
که میگوید من در این حالت هستم ، راست میگوید او در این حالت است .
من اشتباه کردم که خیال میکنم اینها میگویند آب در این حالت است .
اینها نمیگویند آب در این حالت است ، میگویند من در این حالتم . او که
میگوید من احساس گرما میکنم راست میگوید ، یعنی احساس گرما در خودم
میکنم . اشتباه من این است که خیال میکنم اینها میگویند آب اینطور است
، و بعد میگویم هر دو راست میگویید ، آب هم در این درجه است و هم در
آن درجه ، نه ، آب یک حالت بیشتر ندارد .
از این نظریهها در باب ملاک شناخت - یعنی در باب
نام کتاب : مساله شناخت نویسنده : مطهری، مرتضی جلد : 1 صفحه : 202