نام کتاب : مساله شناخت نویسنده : مطهری، مرتضی جلد : 1 صفحه : 176
چنین است : " اندیشهای که مردم یک زمان بر آن توافق دارند " .
میگوئیم اگر مردم زمان دیگر آمدند و اندیشهای خلاف آن پیدا کردند ، [ در
این صورت کدامیک حقیقت است ] ؟ میگویند : در زمان اینها حقیقت چیز
دیگر است ، در آن زمان چون مردم روی آن مسئله به آن شکل توافق داشتند
همان حقیقت بوده است ، حال که مردم به صورت دیگری فکر میکنند این
حقیقت است ( نه اینکه آن خطا بوده این حقیقت است ، یا این خطاست و
آن حقیقت ) . مثلا تا دو هزار سال بعد از بطلمیوس [1] ، علمای نجوم و
هیئت اعتقادشان بر این بود [2] که زمین مرکز عالم است و افلاک نه
گانه به دور زمین میچرخند ، و خورشید به تبع فلکی که از همه افلاک بزرگتر
است ( فلک الافلاک ) و فلکهای دیگر را با خود میچرخاند - و هر فلکی نیز
خودش جداگانه گردشی دارد - هر بیست و چهار ساعت یک بار [ دور زمین ]
میچرخد و از آن ، شبانه روز پدید میآید . اقلا دو هزار سال علمای نجوم و
غیر نجوم اعتقادشان بر این بود . بنابراین دو هزار سال حقیقت این بوده
که خورشید به دور زمین میچرخد . از زمان کپرنیک و [3] و گالیله [4]
گفتند : " خیر ، زمین به دور خورشید میچرخد "
1 . Ptolemaios
[2] البته به ندرت افرادی هم در یونان قدیم و هم در میان علمای اسلامی
پیدا شدهاند که لااقل به صورت احتمال گفتهاند که این مطلب ثابت نیست .
مثل ابوریحان بیرونی . شیخ بهائی نیز در یکی از نوشتههایش میگوید این
حرف ثابت نیست ، ولی این افراد نادرند ، در هر چند صد سال یک عالم
پیدا شده است ، با صد سال ، دویست سال ، سیصد سال گذشته و همه اتفاق
نظر داشتهاند .
3 . Copernic
4 . Galilei
نام کتاب : مساله شناخت نویسنده : مطهری، مرتضی جلد : 1 صفحه : 176