responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : سیری در سیره ائمه اطهار نویسنده : مطهری، مرتضی    جلد : 1  صفحه : 34
نمی‌گردد . گفتند : یا مالک را برگردان یا همین جا با این شمشیرهای‌ خودمان ( بیست هزار نفر بودند ) قطعه قطعه‌ات می‌کنیم . تو داری با قرآن‌ می‌جنگی ؟ ! علی پیغام داد : " مالک اگر می‌خواهی علی را زنده ببینی‌ برگرد . قضیه حکمین پیش آمد . گفتند دو نفر حکم ( داور ) معین کنیم ، حالا دیگر قرآن به میان آمده . بسیار خوب ، داور معین کنیم . آنها عمر و عاص شیطان را معین کردند . علی ، ابن عباس عالم دانشمند زیرک را پیشنهاد کرد . گفتند : خیر ، ابن عباس پسر عمویت است ، قوم و خویش‌ توست ، ما باید یک کسی را انتخاب کنیم که با تو قوم و خویش نباشد . فرمود : مالک اشتر . گفتند نه ، ما مالک اشتر را قبول نداریم . چند نفر دیگر را هم قبول نکردند . گفتند ما فقط ابوموسی اشعری را قبول داریم . حالا ابوموسی کیست ؟ آیا جزء لشگریان علی است ؟ نه ، ابوموسی کسی است‌ که قبلا حاکم کوفه بوده و علی علیه السلام او را از حکومت کوفه معزول کرده‌ است . یک آدمی است که اصلا در دلش با علی علیه السلام دشمنی دارد . ابوموسی را آوردند . ابوموسی هم گول عمر و عاص را خورد و آن حقه‌ای که به‌ بازی شبیه‌تر بود از امر جدی ومکرر شنیده‌اید رخ داد . وقتی که فهمیدند گول‌ خورده‌اند ، گفتند اشتباه کردیم . حالا که می‌گویند اشتباه کردیم ، اقرار آن‌ اشتباهشان اشتباه دیگری است ، نگفتند اشتباه کردیم آن روزی که از جنگ‌ با معاویه دست برداشتیم و ما باید می‌جنگیدیم ، این ، جنگ با قرآن نبود ، جنگ له قرآن بود نه علیه قرآن . گفتند : نه ، آن درست بود . و نگفتند اشتباه کردیم که ابوموسی را معین کردیم ، باید تسلیم ابن عباس می‌شدیم یا مالک اشتر را می فرستادیم ، گفتند اساسا اینکه ما قبول کردیم در دین خدا دو تا
نام کتاب : سیری در سیره ائمه اطهار نویسنده : مطهری، مرتضی    جلد : 1  صفحه : 34
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست