نام کتاب : درسهای الهیات شفا 1 نویسنده : مطهری، مرتضی جلد : 1 صفحه : 77
الفصل التاسع فی مناسبه الحد و أجزائه
بحثی در گذشته داشتیم که در اجزاء جنس و فصلی حد ، اینها جزء حداند و
جزء محدود نیستند ، زیرا محدود هیچگونه ترکبی ندارد . در اینجا شیخ
میگوید فرض نکنید که همیشه چنین است ، یعنی همیشه انواع بدون جزء هستند
. آن بحثی که قبلا داشتیم مربوط به اجزاء جنس و فصلی بود ، ولی مانعی
ندارد که بعضی از انواع بحسب وجود خارجی دارای اجزاء باشند که در آن
صورت آن اجزاء هم اجزاء حد خواهند بود هم اجزاء محدود . مثلا اگر مثلث
را تعریف کنیم به " سطحی که احاطه کرده است آنرا سه ضلع " در اینجا
میبینیم که واقعیت مثلث یک واقعیت مرکب است ، سطح و خطوط ثلاثه ،
اجزاء تشکیل دهنده وجود خارجی مثلثند و این اجزاء در حد هم میآیند . پس
می بینیم که در این مورد اجزاء حد بر محدود تقدم دارند و هر جزء بر کل
خودش تقدم دارد . این سخن درست است ولی کلیت ندارد یعنی همیشه اینطور
نیست . در برخی جاها میبینیم که اجزاء حد بر محدود تقدم ندارند ( زیرا
در آن جاها ، اجزاء حد واقعا جزء محدود نیستند . ) بعد میگوید بسیاری از
" جزء و کل " ها داریم که کل به جزء قابل تعریف نیست بلکه بر عکس
جزء به کل قابل تعریف است .
اساسا تعریف واقعی ، تجربه است . هنگامی که علوم طبیعی میآموزید تا
اشیاء را بشناسید ، در خارج تجربه میکنید که البته شناسائی آنها ،
شناسائی ماهوی نیست . اما تعریف منطقی تعریف به اجزاء ماهوی است نه
اجزاء خارجی و لذا آن هم نوعی تحلیل است . پس همیشه روی قاعده ، کل را
به جزء تعریف
نام کتاب : درسهای الهیات شفا 1 نویسنده : مطهری، مرتضی جلد : 1 صفحه : 77