نام کتاب : درسهای الهیات شفا 1 نویسنده : مطهری، مرتضی جلد : 1 صفحه : 369
شده است ؟
این در واقع برهانی است که شیخ در اینجا اقامه کرده است بعد بیانی
دارد که با کلمه " و أیضا " شروع میشود . یک احتمال وجود دارد که این
بیان تکمیل همان برهان باشد و یا اینکه خود برهانی مستقل باشد و عبارت
نارسا آمده باشد شبیه آن چیزی که راجع به وحدت واجب الوجود ، در ابتدا
، داشتیم ، که بعضی از محشین میگفتند این یک برهان است و بعضی میگفتند
دو برهان است .
برهان دوم شیخ
این برهان به این صورت شروع میشود که از اول سراغ فرد مادی میرود که
توأم با این عوارض است و به آن فرد مجرد محتاج است البته میدانید که
او از مجرد به مفارق تعبیر میکند ، و مثل اینکه در ترجمه به عربی اول
کلمه مفارق را بکار میبردند ولی بعدها کلمه مجرد هم استفاده شده است .
بهرحال منظور از مفارق و مجرد یک معنا است .
شیخ میگوید این فرد مادی که توأم با ماده و عوارض ماده است ، یا
محتاج به آن مفارق است یا نیست . اگر محتاج به آن مفارق باشد یا این
محتاج لذاتها است و لماهیتها است یا این احتیاج لماهیتها نیست بل لامر
مفارق عن ماهیتها و ذاتها است . اگر بگوئیم محتاج به آن مفارق نیست ،
پس باید این مفارق را علت و مبدأ این مادی ندانیم و حال آنکه نظر شما
اینست که آنها علل و مبادی اشیاء مادی هستند . فرضا مفارقاتی باشند که
در نوعیت با این محسوسات شریک باشند و افرادی از همین نوع باشند ولی
آنها هیچ رابطه علت و معلولی با این محسوسات نداشته باشند ، خود نظریه
دیگری است که غیر از نظریه شما است که معتقدید فرد مفارق علت فرد
محسوس است . اگر کسان دیگری بیایند این نظریه را بدهند و بگویند که هر
نوعی که در این عالم افراد محسوس دارد افراد معقولی هم در عالم عقل دارد
ولی هیچ رابطهای میان افراد معقول و افراد محسوس نیست و آنها علت
اینها نمیباشند ، نظریه دیگری را ارائه کردهاند . که اگر کسی این نظر را
انتخاب کند ، میگوئیم : اولا ، وقتی افراد محسوس احتیاجی به آن مفارقات
نام کتاب : درسهای الهیات شفا 1 نویسنده : مطهری، مرتضی جلد : 1 صفحه : 369