نام کتاب : اسلام و مقتضیات زمان 2 نویسنده : مطهری، مرتضی جلد : 1 صفحه : 37
پیغمبر کشف میکند ) ، اجماع ( اگر در جایی از کتاب و سنت چیزی نبود ،
ما به دلیل اجماع کشف میکنیم ) و عقل " و این خیلی عجیب به نظر میرسد
که در دینی در مبادی استنباط ، عقل را در ردیف کتاب آسمانی قرار بدهند
، بگویند این مبادی چهار چیز است و یکی از آنها عقل است این اولا متضمن
این مطلب است که آن دین به تضادی میان عقل و کتاب آسمانی و سنت معتقد
نیست ، و اگر معتقد به این تضاد بود ، محال بود که آن را در عرض این
قرار بدهد ، بلکه آن طوری رفتار میکرد که در بعضی ادیان دیگر هست که
میگویند : " دین فوق عقل است و عقل حق مداخله در مسائل دینی را ندارد
" ، از آنجا که تضادی میان عقل و آنچه که خود دارند احساس میکنند ،
ناچار میگویند عقل حق مداخله ندارد .
اینکه فقه اسلامی عقل را به عنوان یک مبدا برای استنباط میشناسد ، چیزی
است که راه را باز کرده است چگونه راه را باز میکند ؟ ریشه اش این
است که میگویند : " احکام اسلامی ، احکامی است زمینی یعنی مربوط به
مصالح بشریت " تعبیر فقها این است که احکام ، تابع مصالح و مفاسد
واقعی است ، یعنی واجبها تابع مصلحتهای ملزمه برای بشر است و حرامها
تابع مفسده های ملزمه ، اگر اسلام چیزی را گفته " واجب است " به این
دلیل است که یک مصلحت ملزمه ای در کار بوده ، و اگر چیزی را گفته "
حرام است " به دلیل یک مفسده بسیار مهمی است فقها میگویند آن مصلحتها
و مفسده ها به منزله علل احکامند .
حال اگر در جایی ما بدون آنکه در قرآن یا سنت چیزی داشته باشیم ، به
حکم عقل ، مصلحت یا مفسده ای را کشف کنیم ، به حکم آن آشنایی که با روح
اسلام داریم - که اگر مصلحت مهمی
نام کتاب : اسلام و مقتضیات زمان 2 نویسنده : مطهری، مرتضی جلد : 1 صفحه : 37