نام کتاب : اسلام و مقتضیات زمان 2 نویسنده : مطهری، مرتضی جلد : 1 صفحه : 256
بیمار غیر روانی ممکن است بیهوش هم افتاده باشد ، طبیب میآید
معالجهاش میکند ، یا اگر نخواهد دوا بخورد ، آن را به زور به حلقش
میریزند ، آمپول را به زور به او میزنند و معالجهاش میکنند ، ولی در
بیماری روانی فقط و فقط باید خود بیمار تصمیم بگیرد ، احدی نمیتواند از
ناحیه او تصمیم بگیرد .
بنابراین مسؤولیت از اینجا پیدا میشود که بیمار روانی در عین اینکه
بیمار است طبیب هم هست مسؤولیتش از آن نظر است که تو که طبیب خودت
هستی چرا خودت را معالجه نمیکنی ؟ از این نظر مانند پزشکی است که بیمار
هم باشد .
در مورد سؤال دوم ، من در ضمن عرایضم عرض کردم که تشخیص ملاک تعادل
مشکل است ، ولی معیار هم به دست دادیم عرض نکردیم ملاک تعادل ، عرف
اجتماع است مثال زدند که : " شما میبینید در جامعه هر کسی که بخواهد
برای احقاق حق خودش اعتراض کند ، میگویند این عقدهای است " همین مثال
جواب شماست آیا وقتی جامعه گفت این عقدهای است ، از نظر روانشناسی هم
این عقدهای میشود یا نزد طبیب روانی یک مقیاسی از نظر روانی هست که [
نشان میدهد ] عقده غیر از این است ؟ یک کسی در صف اتوبوس ایستاده ،
دیگران حقش را پایمال میکنند و او اعتراض میکند هیچ عالمی که عقده را
بشناسد و معنی آن را بفهمد ، نمیگوید تو که به خاطر حقت اعتراض میکنی
عقدهای هستی !
گفتیم ملاک این است که میگویند هر قوهای که به انسان داده شده ، برای
یک غایت و هدفی است و آن هدف را میشود تشخیص داد وقتی آن هدف را
تشخیص دادیم ، آنوقت میتوانیم
نام کتاب : اسلام و مقتضیات زمان 2 نویسنده : مطهری، مرتضی جلد : 1 صفحه : 256