responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : آیینه پژوهش نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 23  صفحه : 8

مفسّرى گمنام و تفسير او
گلى زواره‌ غلامرضا

تفاسير قرآن و آثار نگاشته شده در آستانه كتاب الهى حجم بسيار بزرگ، و پربرگ و بارى را در فرهنگ اسلامى تشكيل مى دهد. تفاسير قرآنى كه بخامه قرآن پژوهان و عالمان اسلامى تدوين و نشر يافته است هر يك از منظرى و ديدگاهى به قرآن نگريسته و آيات آن را تفسير كرده اند. نقل روايات و احاديث منقول از معصومان ـ ع ـ در تفسير آيات (= تفسير به مأثور) از كهن ترين شيوه هاى تفسيرى است كه آثار فراوانى با اين شيوه نشر يافته است. يكى از مفسران شيعه كه در روش تفسيرى خود به نقل قول از ائمه ـ ع ـ روى آورد سيد غياث الدين جمشيد گازر مى باشد كه ذيلاً به شرح حال و معرفى تفسير وى مى پردازيم: * سيد گازر
سيد غياث الدين جمشيد زواره اى كه به (سيد گازر) شهرت دارد و تراجم نويسان نامش را (مولى جمشيد اُزوارى)1 ضبط نموده و برخى هم از او به عنوان (ميرزا جمشيد) سخن گفته اند، از محدّثان و مفسّران بنام شيعه محسوب مى گردد كه در نيمه دوم قرن نهم هجرى و اوايل قرن دهم مى زيسته كه از تاريخ وفات وى اطلاعى نداريم.
نسب وى پس از چند واسطه به امام حسن مجتبى ـ عليه السلام ـ مى رسد و يكى از اجدادش سيد بهاءالدين حيدر طباطبايى زوارى مى باشد كه در قرن هفتم هجرى به هنگام هجوم مغولها به زواره، مقتول گشت و در خانه خويش دفن گرديد و آرامگاهش اكنون زيارتگاه مردم مى باشد.
غياث الدين جمشيد، به خاطر دفاع و پاسبانى از مكتب تشيع و حمايت از حريم خاندان عصمت و طهارت و نشر دانش ائمه، قبل از روى كار آمدن شاه اسماعيل صفوى (فوت 930هـ) به شدت در محاق ستم بسر مى برده و تنگناهايى را مخالفين و معاندين برايش فراهم مى نموده اند. وى به دليل شرايط خفقان زايى كه در آن عصر حاكم بوده، چون نمى توانسته به طور علنى در ترويج و نشر معارف جعفرى اهتمام ورزد، مى كوشيده تا در حالتى از اختفا به همت شاگردان مشتاق خويش، از طريق تشكيل جلساتى، حقايق و فضايل اهل بيت را بازگو كند. فخرالدين مولى على بن حسن زوارى از اعاظم تلاميذ اين سيد وارسته، با محظوظ گشتن از انديشه هاى استاد خويش، در صدد آن بوده تا با مساعد شدن شرايط و رفع تنگناها، اندوخته هاى خود را از طريق تأليف و تصنيف و ترجمه در اختيار فارسى زبانان عاشق اهل بيت قرار دهد كه بعدها در عصر شاه طهماسب صفوى (984 ـ 930ق) اين مهم را تحقق بخشيد به گونه اى كه شرح حال نگاران از او به عنوان يكى از بزرگترين مترجمان و پركارترين نويسندگان عصر صفوى نام برده اند. او يكى از نخستين كسانى بود كه در طريقه شيعه كتابهايى را تأليف و يا ترجمه نمود.2
على بن حسن زوارى در مقدمه كتاب (لوامع الانوار فى معرفة الاطهار) كه ملخصى است از كتاب: (احسن الكبار فى مناقب الائمة الاطهار) تأليف محمدابن ابى زيدبن عرب شاه بن ابى زيد بن احمد الحسينى العلوى الحسينى الورامينى.3 و آن را در سال 986قمرى به دستور شاه طهماسب صفوى تلخيص كرده و از روايات نادرست و نقلهاى سست پاك و منقح نموده.4 از استاد خود سيد غياث الدين جمشيد ذكرى به ميان آورده واز ستمهايى كه قبل از ظهور شاه اسماعيل بر وى روا گشته، سخن رانده است وى اضافه مى كند كه استادم از ظهور شاه طهماسب صفوى به من خبر داد. در خصوص اين شرايط ناگوار محيط طباطبايى مى نويسد:
(… وجود "پشت مشهد" در پس با روى زواره حكايت از وجود مجتمع و مشهدى از شيعه درون حصار مى كند كه در ايلغار مغول به سبب انتساب به شيعه ويران شد و مردم آن هم پراكنده شدند و بعد از تجديد بنا و وضع اداره و تصرف باز مشهد و مجتمع شيعه اى بود كه از بيم تعدى جماعت همشهرى خود در حال خفا و تقيه مى زيستند، اين موضوعى است كه على بن حسن مترجم و مفسر زواره در ترجمه فارسى (احسن الكبار) از قول سيد غياث الدين جمشيد مفسر زواره اى استاد خود كه پيش از قيام شاه اسماعيل در زواره مى زيست، نقل مى كند…)5
و در جاى ديگر مى گويد:
(… مردم زواره در آغاز قيام شاه اسماعيل زودتر از محال نزديك بدانجا در اظهار تشيع همت گماشته بودند، وجود دو مفسر نامدار عاليقدر شيعه يكى غياث الدين جمشيد گازر و ديگرى شاگرد نامدارش على بن حسن زوارى صاحب تفسير و ترجمه هاى متعدد از قرآن و اخبار و كتابهاى شيعه به فارسيِ درى از اهميت نقشى حكايت مى كند كه زواره در عهد شاه اسماعيل و پسرش شاه طهماسب در نشر مذهب تشيع به عهده داشته است. سيد غياث الدين جمشيد كه پيش از قيام شاه اسماعيل در مضيقه مخالفان به سر مى برده از محنت ايام سلف براى شاگرد خود على مفسّر، سخن گفته و نشان داده است كه شيعه آن عهد اعم از علوى و غير علوى در نهانى به سر مى بردند…)6 صاحب (روضات الجنات) در خصوص اين مفسر، شرح جداگانه اى ندارد و تنها ذيل معرفى شاگردش على بن حسن زوارى مى نويسد: (و كان من اكابر تلامذة السيد غياث الدين جمشيد الزوارى المفسّر)7.
مرحوم شيخ آقابزرگ طهرانى در معرفى وى مى گويد:
(… و اما السيد الذى كان هو استاد المولى ابى الحسن الزوارى فى فن التفسير فهو السيد غياث الدين جمشيد المفسر الزوارى كما صرّح به صاحب الرياض و قد ذكرنا تفسيره بعنوان تفسير جمشيد…)8
و در جاى ديگر ذيل تفسير جمشيد پس از معرفى غياث الدين جمشيد مى نويسد:
(… و يظهر من بعض الفهارس ان السيد الگازر مؤلف التفسير المعروف بتفسير گازر كان استاد المولى ابى الحسن الزواري…)9
دكتر محمد شفيعى، استاد دانشگاه شيراز در معرفى تفسير ميرزا جمشيد مى نگارد:
(مفسر، سيد غياث الدين جمشيد زواره اى، استاد على بن حسن زوارى است كه معاصر محقق كركى بوده است.)10
مرحوم ابوالقاسم رفيعى مهرآبادى، پژوهنده معاصر و صاحب تأليفات عديده، اين مفسر را به شرح ذيل معرفى مى نمايد:
(سيد غياث الدين از بزرگان علماى شيعه و مفسرين قرن دهم به شمار مى رفته و عده زيادى از محضر او استفاده و كسب كمال نموده اند، از جمله شاگردان اوست: على بن حسن زوارى مؤلف تفسير ترجمه الخواص يا تفسير زواره اى و غير…)11
بنابر آنچه گذشت، سيد غياث الدين جمشيد مزبور در زمره علما و مفسرين بنام شيعه بوده و برخى او را به عنوان مؤلف (تفسير ميرزا جمشيد) مى شناسند كه چنين اثرى در دسترس نمى باشد و عده ديگرى وى را به عنوان تدوين كننده تفسير گازر كه بخش دوم تفسير (جلاء الاذهان) است معرفى كرده اند. * غياث الدين جمشيد كاشانى و سيدگازر
برخى از شرح حال نويسان در معرفى اين مفسر دچار اشتباه شده و غياث الدين جمشيد كاشانى را كه منجم و رياضى دان معروف ايرانى است با وى يكى گرفته و تفسير سيدگازر را ذيل آثار ستاره شناس كاشانى، فهرست نموده اند. مرحوم استاد سيدمحمد محيط طباطبايى به اين نكته اشاره مى نمايد:
(غياث الدين جمشيد گازر زواره اى همشهرى من كه استاد على بن حسن مفسر زوارى بود كتاب تفسيرى داشته كه بعدها با تفسير ديگرى مشتبه گرديد. او در آغاز قيام شاه اسماعيل يعنى هفتاد سال بعد از مرگ غياث الدين جمشيد منجم، در زواره مى زيست و برخى از نويسندگان معاصر اين دو تن را اشتباه كرده و يك نفر پنداشته اند و در نتيجه تفسير سيد غياث الدين جمشيد زواره اى را بر فهرست آثار منسوب به غياث الدين منجّم افزوده اند كه كارى درست نبوده است…)12
مرحوم مدرس تبريزى صاحب كتاب (ريحانة الادب) اولين شرح حال نگارى است كه ستاره شناس كاشانى را با مفسر زواره اى يكى پنداشته و تفسير اين سيد را جزو آثار غياث الدين منجم، فهرست نموده است:
(غياث الدين، مولى جمشيدبن مسعودبن محمودبن احمد كاشانى، مفسر زوارى[!] حكيم رياضى، منجم ماهر از اكابر علما و رياضيين اواسط قرن نهم هجرت استاد على بن حسن زوارى و… از تأليفات و آثار علمى اوست: تفسير القران كه به تفسير جمشيد معروف است. و در (ذريعه) از بعضى فهرستها استظهار كرده كه سيد گازر مؤلف تفسير معروف به (تفسير گازر) نيز استاد على بن حسن زوارى باشد، چنانچه غياث الدين استاد او بوده و بعد از آن احتمال داده كه ايشان متحد باشند؛ يعنى سيد گازر صاحب تفسير عبارت از همين غياث الدين باشد و محتمل است كه جمشيد و سيد گازر دو نفر بوده و هر دو استاد على بن حسن مفسّر زوارى باشند…)13
دهخدا در لغت نامه خود ذيل غياث الدين جمشيد كاشانى و نيز ابوالفتح حكيميان در اثر خود،14 دچار اين اشتباه شده اند، همچنين آقاى ابوالقاسم قربانى كه در خصوص زندگى و آثار غياث الدين جمشيد كاشانى دست به تأليف مستقلى زده است، تفسير گازر را به اين منجم كاشانى نسبت داده است.15
نخستين كسى كه شرح احوال و آثار غياث الدين جمشيد كاشانى را به طور مفصل و مبسوط بيان نمود و زندگينامه و آثار وى را از شرح حال و اثر معروف سيدگازر، يعنى تفسير وى تفكيك ساخت، مرحوم استاد سيدمحمد محيط طباطبايى است.16
گروهى ديگر از نويسندگان در آثار و پژوهشهاى خود، مفسر زواره اى را با غياث الدين جمشيد ثانى يعنى ملا على محمد اصفهانى كه ستاره شناس و رياضى دان بوده، يكى گرفته و تفسير سيدگازر را جزو آثارش قلمداد نموده اند. * سيد گازر و ابوالمحاسن جرجانى
از موارد ديگرى كه مورد بحث محققان و شرح حال نگاران مى باشد، تفكيك بين مؤلف تفسيرى تحت عنوان: (جلاء الاذهان و جلاء الاحزان) يعنى ابوالمحاسن حسين بن حسن جرجانى و سيدغياث الدين جمشيد مؤلف تفسير گازر مى باشد كه در اين خصوص از سوى پژوهندگان نظرات متفاوتى مطرح مى باشد.
متأسفانه در خصوص زندگى، اثار و تاريخ حيات ابوالمحاسن مذكور اطلاع دقيقى در دسترس نيست و تنها ميرزا عبدالله افندى در رياض العلماء از او اين گونه ياد مى كند:
(فاضل عالم محدث مفسر معروف كان من مشاهير علماء الاماميه و من مولفاته كتاب تفسير جلاء الاذهان و جلاء الاحزان فى تفسير القران و هو تفسير حسن الفوائد كبير لكنّه بالفارسى و قد ادرج فيه اخبار الائمه عليهم السلام و روايات الاماميه و قد رأيت نسخة منها باسترآباد و اخر بالتبريز و اخرى برشت و اخرى بآمل و لَم اعلم عصره و لايبعد كونه بعينه تفسير گازر فلاحظه).17

ابن يوسف مى نويسد:
با تفحص زياد در كتب سيره و رجال ايشان را نشناختيم و نتوانستيم بدانيم كه در چه قرنى بوده اند ولى ظاهراً از علما و دانشمندان قرن نهم يا دهم هجرى مى باشد و از اين تفسير معلوم مى شود كه شيعى و امامى مذهب بوده و مخصوصاً بنا گذاشته كه تفسير را موافق اخبار اهل بيت عصمت و طهارت بنويسد.18
در برخى نسخى كه از اين تفسير در كتابخانه ها موجود است نام وى (ابوالمحاسن) و در نسخه هاى ديگر (ابوالمجالس) ضبط شده و تنها در ص307 جلد اول كتاب (كشف الظنون) عنوان (ابوالمحاسن) ديده مى شود، آن هم با اين عبارت: (تفسير بيهقى): (هو ابوالمحاسن مسعود على البيهقى الملقب بفخر الزمان المتوفى سنه(444) اربع و اربعين و اربعمأئه).
مؤلف ريحانة الادب ابوالمحاسن جرجانى را از اكابر علماى اماميه و معاصر علامه حلى پنداشته و كتاب تكمله السعادات فى كيفية العبادات المسنونات را كه به زبان فارسى است به عنوان يكى از تأليفاتش معرفى كرده و اضافه مى كند كه مؤلف در سال 722 هجرى از نوشتن كتاب فراغت يافته است.19 كه اين مطلب با شرح حال مندرج در رياض العلماء انطباق ندارد و اصولاً تفسيرى با چنين نثر ساده و روان نمى تواند مربوط به عصر مغولها باشد چون آثار فارسى اين عصر مغلق و پيچيده بوده و از نثرى ثقيل و سنگين برخوردارند.
البته اين ابوالمحاسن جرجانى را نبايد با ابوالمحاسن على بن احمد الجرجانى كه صاحب قصايد فاخره در مناقب اهل بيت طاهره ـ عليهم السلام ـ مى باشد20 و نيز ملاحسين جرجانى اشتباه نمود در نسخه اى خطى از تفسير (جلاء الاذهان)… كه در كتابخانه مدرسه سليمان خان (مسجد شاه مشهد) نگاهدارى مى شود، نام مفسر مزبور به صورت (ابوالمحاسن حسين گازر گرگانى) ضبط شده است. علاوه بر آنكه از زندگى ابوالمحاسن مذكور اطلاع دقيقى نداريم، در برخى نسخه هاى خطى تفسير جلاء الاذهان، نام وى با سيد غياث الدين جمشيد گازر زوارى مشتبه گرديده است. در ابتداى نسخه اى از اين تفسير كه به ملك الشعراى بهار تعلق داشته، نوشته: مجلد رابع از تفسير گازر و در آخر آن اين عبارت آمده: (قد وقع الفراغ من تحريز هذه التفسير الكلام الملك القدير اللطيف الخبير السميع البصير و هو موسوم بجلاء الاذهان و جلاء الاحزان فى تفسير القران…) ولى در آخر نسخه خطى محتشم السلطنه آمده:
(تمت المجلدة الثانيه من تفسير القران مسمى بجلاء الاذهان و جلاء الاحزان المنسوب الى ابوالمحاسن الحسين المشهور بگازر نوّر قبره على يده الخ…)
مدرس تبريزى مى نويسد:
(… بنابر آنچه تحت عنوان جرجانى حسين نگارش داديم، احتمال قوى مى رود كه سيد گازر صاحب تفسير همان ابوالمحاسن جرجانى حسين بوده و تفسير گازر هم عبارت از همان تفسير جلاء الاذهان نام جرجانى حسين باشد و رجوع به همين عنوان جرجانى نمايند. بالجمله، سيد گازر مفسر كه تفسيرى هم معروف به تفسير گازر دارد بين غياث الدين جمشيد و ابوالمحاسن جرجانى حسين و يا شخص ديگر بودن غير ايشان مردد و تفسير او كه از جمله تفاسير معدود اماميه و به تفسير گازر معروف است بين غياث الدين جمشيد و تفسير جلاء الاذهان نام ابوالمحاسن جرجانى و با تفسيرى ديگر بودن غير اين دو تفسير مردد و هنوز كاملاً منقّح نشده است.21
سيدعلى اردلان جوان در فهرست كتب خطى كتابخانه آستان قدس رضوى مى گويد:
(ابوالمحاسن حسين بن حسن جرجانى معروف به سيد گازر از علما و مفسرين اواخر قرن نهم و اوايل قرن دهم و از اساتيد على بن حسن زوارى نويسنده ترجمة الخواص بوده است.)22
در صورتى كه گازر سيد بوده ولى ابوالمحاسن مذكور در ذيل معرفى خويش نامى از سيادت و نسب خود نبرده و امكان ندارد در آن عصر سيدى تفسيرى بنگارد و در آن از سيادت خود نام نبرده باشد و بطور قطع مى توان گفت كه مؤلف جلاء الاذهان با مفسرى به نام (سيد گازر) متفاوت بوده و تفسير اين سيد غير از جلاء الاذهان است و احتمال قريب به يقينى كه داده مى شود اين است كه ابوالمحاسن موفق نشده تفسير خود را به پايان ببرد و سيدگازر با تأليف دو مجلد ديگر به تكميل آن مبادرت نموده است. چنانچه در آخر نسخه شماره 80 تفاسير كتابخانه آستان قدس رضوى پس از اتمام سوره ناس اشعارى است كه مؤلف سروده و كاتب آن را نقل كرده است و از يك بيت آن مى توان استنباط نمود كه غياث الدين جمشيد، تفسير ابوالمحاسن را كامل نموده است:
انى اتممت ذلك التفسير
حامداً فى تفرج و سرور
مؤلف اثر ارزشمند (الذريعه) عقيده دارد كه قسمت دوم تفسير غير از بخش اول آن است:
(… و اما التفسير الاخر الذى هو غير جلاء الاذهان المذكور جزماً و لكنه تفسير فارسى ايضاً و يوجد مجلد منه من سوره مريم الى آخر القران فى الخزانه الرضويه… فقد احتمل مؤلف فهرسها انه تأليف الزوارى السيد المعروف بگازر…)23
ابن يوسف به هر يك از فضلا و دانشمندان كه مراجعه نموده و راجع به اين تفسير مذاكره و از نسخ آن جستجو كرده، اطلاع موثقى در خصوص بخش دوم تفسير به دست نياورده و حتى (ميرزا محمدعلى خان تربيت)، كه حدود چهل سال از عمر خود را در كتابخانه هاى عمومى و خصوصى ايران، تركيه و اروپا سپرى نموده و اطلاعات جالبى در خصوص نسخ خطى دارد، به ايشان گفته: من از اين كتاب جز دو جلد اول كه مشتمل بر نصف نخستين است تاكنون نديده ام. ابن يوسف پس از اين تفحص ها و بيان شخصى چون على خان تربيت مى گويد: نسبت اين دو قسمت آخر به نام (جلاء الاذهان) اشتباه است و براى ادعاى خويش دلايلى مى آورد؛ از جمله آنكه: طرز نگارش دو بخش تفسير مختلف بوده و امتياز آنها قابل تشخيص است، در قسمت دوم در هر صفحه مطالب عرفانى، و نقل قول بزرگان طريق عرفان قابل مشاهده مى باشد كه در قسمت اول اين نكات ديده نمى شود.
در تفسير (جلاء الاذهان) مرتباً آيات، ترجمه شده و در ضمن به اخبار وارده اشاره گرديده و در مواردى عين اخبار نقل شده ولى در تفسير ديگر كه به صاحب تفسير جلاء الاذهان منسوب است ضمن ترجمه آيات، به مناسبت ترجمه اخبار و بعضى اوقات عين الفاظ عربى با ترجمه آنها را از رواتى به اسم و رسم مفصل ايشان نقل و پس از آن باز دنباله مطلب را در ذيل قسمتهايى بيان مى كند.
اين كه (ابوالمحاسن) سيد نبوده و در تفسير خود از لغاتى به كار برده كه در بخش دوم تفسير متداول نيست خود دليل ديگر بر آن است كه ابوالمحاسن غير از غياث الدين جمشيد گازر است. احتمالى كه ابن يوسف مى دهد اين است:
تفسير جلاء الاذهان را ابوالمحاسن موفق به اتمام آن نشده و سيد گازر آن را به سبكى كه نزديك به آن است ولى با اختلافاتى تأليف كرده و معلوم مى شود كه ابوالمحاسن بنا داشته اين تفسير خود را در چهار مجلد تأليف كند و دو مجلد آن را موفق شده و سيدگازر دو مجلد ديگر آن را تأليف كرده اند…)24
على نقى منزوى مى نويسد:
(… اين تفسير در دو قسمت است، در پشت بيشتر نسخه هاى نيمه اول نام جلاء الاذهان نوشته شده، ليكن در پشت نيمه دوم در بيشتر نسخه ها نوشته شده: تفسير گازر و در برخى نسخه ها هر دو قسمت به نام جلاء الاذهان و برخى هر دو را تفسير گازر ناميده اند و اين معنا موجب گفتگو ميان كتاب شناسان گرديده. نزديكترين حدس به حقيقت همان گفته آقاى (ابن يوسف) است كه جلاء الاذهان قسمت اول اين تفسير است كه نصف اول قرآن است و تفسير گازر متمم آن است تا انجام آن…)25
و در ادامه مى افزايد:
(… از همه اين احتمالها گمان مى رود كه ابوالمحاسن نگارنده اصل تفـسير جـلاء الاذهان نتوانسته آن را به پايان برساند و كسى به نام سيد گازر ـ كه همان غياث الدين جمشيد زوارى باشد ـ آن را به پايان رسانيده و چون كوشش داشته كه در روش از پيشين خود پيروى كند از اين روى مردم هر دو قسمت را به يك نام ـ گاهى به نام اصل و گاهى به نام متمم ـ خوانده اند…)26
ميرجلال الدين حسينى ارموى محدث كه تفسير گازر را تصحيح نموده و به چاپ سپرده نيز با ابن يوسف متفق است و عقيده دارد سيد گازر تكميل كننده تفسير ابوالمحاسن بوده است.27
دكتر سيد محمدباقر حجتى مى گويد:
(اين تفسير در دو بخش: الف ـ جلاء الاذهان از ابوالمحاسن حسين بن حسن جرجانى، ب ـ تفسير گازر از غياث الدين جمشيد زواره اى كه معروف به سيدگازر است.
مؤلفان اين تفسير را از احاديث اهل بيت گرفته و در آغاز، آياتى از قرآن به فارسى ترجمه و تفسير شده و گاهى اصل و متن روايت و گاهى ترجمه آن نقل شده است و نام يكى از مفسّران مانند ابن عباس و قتاده و امثال آنها نيز در اين تفسير ديده مى شود.)28
گروهى از نويسندگان معتقدند كه سيدگازر تفسير مستقلى به نام تفسير ميرزا جمشيد داشته كه اكنون در دسترس نيست و مفقود مى باشد. مرحوم محيط طباطبايى در جايى به اين نكته اشاره دارند29 و دكتر محمد شفيعى در كتاب (مفسران شيعه) مى نويسد:
(از قرار معلوم سيد غياث الدين نيز صاحب تفسير بزرگى به فارسى بوده كه اكنون نسخه آن ناياب شده و سيد مفسر زوارى با كاشانى [غياث الدين جمشيد] معاصر بوده است.)
در همين كتاب (تفسير ميرزا جمشيد) به سيدگازر نسبت داده شده است.
در الذريعه ذيل تفسير گازر آمده:
(… و لكن لايعلم انه هل هو بعينه تفسير جلاء الاذهان او تفسير جمشيد او انه تفسير آخر غيرهما…)30
در برخى منابع متأسفانه سيدگازر را با شيخ الامام تاج الدين محمدبن محمد الگازرى كه از فقها و دانشمندان صالح سبزوار بوده و در اواخر قرن ششم هجرى مى زيسته يكى گرفته اند. * منسوبين سيدگازر
در محله (برزگران) زواره كه در نزد عوام به صورت (بازى يارا) تلفظ مى شود و محل سكونت عده اى از زارعين و برخى سادات طباطباست، جايگاهى تحت عنوان (مُلك غياث) مشهور و زبانزد خاص و عام مى باشد كه مى گويند محل سكونت (غياث الدين جمشيد گازر) معروف به (مير غياث الدين طباطبايى) بوده و البته گروهى ديگر اذعان مى دارند كه محل مزبور مدفن اين سيد جليل القدر است و لذا برايش احترام قايلند.
از تعداد فرزندان وى اطلاع دقيقى نداريم و تنها در برخى منابع آمده كه وى فرزندى به نام (مير سامع الدين طباطبايى) داشته كه مرد خيّر و محترمى بوده و در مركز موطن و زادگاه خويش يعنى زواره مسجدى به نام (مسجد سامع الدين) بنا نموده كه آثارى از آن هنوز باقى است.31 بعضى غياث الدين محمد ميرميران را كه نامش در كتابهاى تراجم و رجال ضبط است32 منسوب به اين سيد مى دانند.
چون سـيدگازر در عـصر خود و در مـوطن خويـش از قُرّاء معـروف بوده، منـسـوبين به وى به طـايفه (قــارى) موسـومند كه بازمـاندگان آنـان در زواره، اصفهان و تهران سكونت دارند.
سيدحسن زوارى از مشاهير و رجال جهان تشيع در اواخر قرن سيزدهم و اوايل قرن چهاردهم هجرى، از احفاد سيدگازر مى باشد و نسبش به شرح ذيل است:
سيدحسن فرزند سيدمرتضى فرزند احمد فرزند حسين فرزند سامع الدين فرزند غياث الدين جمشيد طباطبايى زواره اى.
اين فقيه و اديب نامدار، از زواره به يزد مهاجرت نموده و پس از مدتى راهى كربلا شده و در آنجا توطن اختيار نموده است، وى به دليل زهد و پرواپيشگى در كربلا از احترام و عزت خاصى در نزد فضلا و بزرگان عصر خويش برخوردار بوده است. آن فرزانه به سال 1315قمرى در كربلا به دار بقا شتافته و در جوار بارگاه مقدس حضرت سيدالشهدا ـ ع ـ به خاك سپرده شده است.
تأليفات عديده اى از آن مرحوم به يادگار مانده كه به برخى از آنان اشاره مى شود: 1 ـ عظائم الامور من علائم الظهور 2 ـ ضياءالانوار فى احوال خاتمة الائمه الاطهار 3 ـ جوامع الاسرار فى معراج الرسول المختار (تأليف شده به سال 1288ق) 4 ـ معارج الوصول لمحب الوصول 5 ـ سوابغ النعم و آية الكبرى فى احوال ليلة الاسراء.
از سرودهاى وى مى توان (حقائق المبانى) و (السرائر المستبره) را برشمرد.33 * معرفى اجمالى تفسير گازر
پژوهشگران معتقدند تفسير گازر، تحريرى است از تفسير (ابوالفتوح رازى) كه مؤلفين در متن آن اصلاحاتى به عمل آورده، به گونه اى كه در شيوه نگارش و طريقه تدوين و نحوه تصنيف آن با تفسير مرجع تفاوت آشكارى دارد. شايد اين توهم در ذهن خوانندگان پديد آيد كه اگر تفسير گازر تحريرى از تفسير ابوالفتوح رازى است، پس نويسندگان آن چندان زحمتى را متحمل نشده اند، در حالى كه محدث اُرموى براى رفع اين شبهه مى نويسد:
(مصنف با اين تلخيص و گزينش، خدمت بسيار برجسته اى نسبت به كتاب شريف آسمانى انجام داده است و مخصوصاً با توجه به اينكه بخوبى از عهده تلخيص و اختصار برآمده و بايد دانست كه تلخيص و اختصار امرى بسيار مشكل و كارى بس شگرف است و در واقع نوعى از انواع نقل با معناست با تقيد به قيد قلت عبارت…)34
وى درباره ارزش ادبى اين تفسير مى افزايد:
(… اين تفسير، يك فايده بسيار مهمى را نيز مشتمل مى باشد كه براى فارسى زبانان از نقطه نظر مليت و فرهنگ، اهميت شايان و مقام به سزايى دارد و آن به فارسى سليس و شيرين بودن آن است كه شايد تا حدى لطيف تر و شيرين تر از تفسير شريف ابوالفتوح نيز باشد، زيرا چون بعد از آن بوده است شايد در نتيجه دقت و توجه بيشتر، پخته تر و آسانتر و در بيان مراد و فهم مطالب روشنتر باشد…)35
مؤلف در مقدمه اين تفسير مى نويسد:
از بخشنده دل و جان و بخشاينده انس و جان مدد خواستم به توفيق و يارى وى اين كتاب در تفسير قرآن تأليف كردم و نام او (جلاء الاذهان و جلاء الاحزان در تفسير قرآن) نهادم و در او جمع كردم از تأويل آيات و تفسير مشكلات آنچه بزرگان دين و پيشوايان اهل يقين بر محك عقل زده اند و از قعر بحر و الراسخون فى العلم يافته اند و از سبب نزول آيات آنچه معتمدان روايت كرده اند و سياق آيات و ظاهر [آن را] بر آن دليل است اختيار كردم و بهر هر آيتى و علامتى اخبار و احاديث و مناقب و فضايل اهل بيت عليه السلام آنچه لايق آن بوده است نوشتم تا چشم بينندگان را نور بود و دل محبان اهل بيت را سرور و الحمدلله رب العالمين.
پس از اين مقدمات، هفت فصل قبل از شروع تفسير آمده است: فصل اول در تقسيم معانى مطالب قرانى به چهار قسم؛ فصل دوم در اينكه مطالب قرآن از شش طرز بيرون نيست؛ فصل سوم در بيان نامهاى قرآن؛ فصل چهارم در معنى سوره و آيه و مثانى و مفصل و غيره؛ فصل پنجم در بيان اينكه فهم قرآن منوط به دانستن تمام آيات است؛ فصل ششم در معنى لفظ تفسير؛ فصل هفتم در بيان و معناى استعاذه. * نسخ خطى تفسير گازر
قديمى ترين نسخه خطى اين تفسير كه توسط شيراحمد التونى فرزند عميدالملك استنساخ شده مربوط به سال 972 هجرى قمرى مى باشد.36 بنابراين، نظر برخى فهرست نويسان كه عقيده دارند كهنترين نسخه اين تفسير متعلق به ملك الشعراى بهار بوده و به كتابخانه مدرسه عالى شهيد مطهرى اهداء گرديده و در سال 984هجرى نوشته شده، درست نيست.
نسخه مربوط به مرحوم ملك الشعراى بهار جلد چهارم تفسير است كه با اين جملات آغاز مى شود:
بسمله سپاس و ثنا و حمد بى منتها مر خدايى را كه اين هفت گنبد ايوان معلق الخ
انجام نسخه: از امام جعفر صادق ـ ع ـ روايت است كه گفت: چون قول اعوذ برب الفلق خوانده باشى بگوى اعوذ برب الفلق و چون قل اعوذ برب الناس بخوانى بگوى اعوذ برب الناس و الحمدلله رب العالمين و الصلوة والسلام على محمد و آله اجمعين الطيبين الطاهرين.
در كتابخانه آستان قدس رضوى، نسخ زير نگاهدارى مى شود:
شماره 78: 714برگ و 25 سطرى كه در سال 972 ابوالقاسم شير احمد تونى به خط نستعليق نوشته است.
شماره 20: تفسيرى است به خط نسخ كه در فهرست آمده: از تفسيرهاى شيعى و شايد تفسير گازر باشد. از آغاز سوره مريم تا پايان قرآن است 330 برگ دارد.37
در كتابخانه مدرسه سليمان خان (مسجد شاه مشهد) نسخه اى كه شامل نيمه دوم قرآن از سوره كهف تا آخر آن است به خط نستعليق كه در قرن دهم تحرير شده، نگاهدارى مى شود.38
چهار نسخه از اين تفسير در كتابخانه دانشكده الهيات و معارف اسلامى مشهد موجود است:
شماره 913 تحت عنوان: جلاء الاذهان و جلاء الاحزان
شماره 916 تحت عنوان: تفسير گازر
شماره 1170 تحت عنوان: جلاء الاذهان: تفسير كشف الاحزان(تفسير گازر)
شماره 1921 تحت عنوان: تفسير گازر39
نسخه هاى خطى كتابخانه دانشگاه تهران تحت عنوان جلاء الاذهان يا تفسير گازر:
شماره 13: خط نسخ توسط عبدالعلى فرزند عبدالله كه در 18 صفر 982 به پايان رسانيده است.
شماره 26: نيمه دوم قرآن از سوره مريم تا ناس به خط نستعليق كاتب گمنام.
شماره 923: كه مكرر شماره 26 است ولى سوره اسراء و كهف را بر آن افزوده است، كاتب محمد فرزند لطف الله مؤذن دامغانى در سال 1054هجرى قمرى.
شماره 924: به خط نسخ و نستعليق در سال 1026، از آغاز تا پايان سوره كهف است.
شماره 2536: به خط نسخ، از ربع چهارم سوره ياسين تا پايان قرن، تحرير شده در قرن يازدهم هجرى قمرى.
شماره 2996: به خط نسخ، مربوط به قرن يازدهم و 573 برگ كه در پايان آن آمده است:
تمت جلد الثانى من تفسير كلام الملك العلام الشهير بالگازر
شماره 1452: به خط نستعليق، تحرير شده توسط هبة الله فرزند احمد رمضان…
جلد سوم از سوره كهف تا پايان ملائكه، در خاتمه آمده: تفسير گازر.40
نسـخى كه در كتابخانه مدرسـه عالى شهيد مطهرى مضبوط است:
شماره 2036: به خط نسخ محمدتقى بن محمد شفيع الحسينى در سنه 1038قمرى شامل دو جلد اول تفسير در پشت صفحه اول محمدقائم مقام در سنه 1068 نوشته اين تفسير به تفسير گازر شهرت دارد و اعتضادالسلطنه پشت صفحه اول نوشته: تفسير جلاء الاذهان و جلاء الاحزان موسوم به تفسير گازري…
شماره 1938: به خط نسخ محمدمعصوم ابن ملاشاه محمد در سنه 1093 هجرى، شامل جلد دوم از سوره مريم تا پايان قرآن، اسامى سوره ها و برخى كلمات برجسته آن با رنگ سرخ مشخص شده است.
شماره 5176: نستعليق: نستعليق سده 11، از سوره كهف تا پايان قرآن كه سوره كوثر افتاده است و 632 برگ دارد، نام كاتب مشخص نمى باشد.41
نسخه هاى موجود در كتابخانه مجلس شوراى اسلامى:
شماره 803: شامل جلد اول تفسير گازر كه در سال 1009 تحرير گرديده است.
شماره 804: نسخ و نستعليق توسط ميرحامد مداح، تحرير شده در 1011هجرى كه شامل 229 برگ بوده و از سوره اعراف تا بنى اسرائيل را دارد.
شماره 805: نسخ مربوط به سده يازدهم هجرى، 188 برگ و شامل جلد سوم از سوره مريم تا كهف.
شماره 806: نسخ، تحرير شده در سال 1069هجرى، جلد چهارم از سوره ياسين تا پايان قرآن، 348 برگ.
شماره 807: نستعليق مربوط به قرن يازدهم كه جلد اول و دوّم را شامل مى شود و 364 برگ دارد.
شماره 4955: به خط نستعليق محمد موسوى كاتب (نيمه اول) و حسن فرزند محمدشاه يزدى (نيمه دوم) اين نسخه شامل جلد يكم است و 462 برگ دارد.
شماره 6099: به خط نسخ احمدبن على سيبك مرادى در سال 1020هجرى 414برگ از سوره كهيعص تا پايان سوره ناس را دارد.42
نسخه ضبط شده در كتابخانه حضرت آيت الله العظمى المرعشى النجفى:
ش: 1939، از اول آيه 89 سوره طه تا آخر قرآن كريم به خط نستعليق و 610 برگ.43
در كتابخانه مسجد اعظم قم نسخه ايى از اين تفسير كه شامل سوره اعراف تا سوره بنى اسرائيل است به شماره 3746 موجود مى باشد كه در قرن يازدهم تحرير گرديده است.44
در كتابخانه آستانه شاهچراغ (شيراز)، كتابخانه تبريز و نيز برخى كتابخانه هاى قاهره و برخى كشورهاى عربى نسخى از اين تفسير نگاهدارى مى شود.
تفسير گازر با تصحيح و تعليقات و مقدمه مفصل مرحوم ميرجلال الدين حسينى ارموى محدث به سال 1337 شمسى از سوى انتشارات مهرآيـين در ده جـلد به زيور طبـع آراسته گرديده است. آقاى شيخ عزيزالله عطاردى، فهرستهاى متفاوت اين تفسير را در يك جلد تدوين و آن را مفتاح تفسير گازر نام نهاده كه به عنوان يازدهمين جلد تفسير ياد شده، انتشار يافته است. * تذكر در خصوص كتاب طبقات مفسّران شيعه
(طبقات مفسران شيعه) خوشبختانه تاكنون دو جلد آن انتشار يافته است، مؤلف كتاب، يكى از دلايلى را كه سبب تأليف كتاب گرديده توفيق اجبارى مى داند و آن تدريس (تاريخ تفسير و مفسران) است. با تورّقى در اين دو جلد ملاحظه مى شود كه گرچه مؤلف محترم زحماتى قابل تحسين را متحمل گرديده ولى حاوى ضعف دقت علمى بوده و چون مؤلف در نشر اثر مزبور شتاب داشته، ارزش تحقيقى كتاب در سطح بالايى نمى باشد و اين به معناى تقبيح كار ايشان نخواهد بود.
راقم اين سطور در نظر دارد به نويسنده كتاب ياد شده در خصوص چند تن از مفسرين كه با مقالات نگارنده ارتباط دارند، نكاتى را يادآور شود.
ايشان در ص246 جلد دوم طبقات مفسران شيعه ذيل معرفى تفسير جلاء الاذهان درباره مؤلف اين اثر مى نويسد: (زنده در سال 722هجرى) در حالى كه در ص389 همين جلد ذيل معرفى تفسير مذكور مى نويسد: (فراغت از تأليف 968هجرى) و بعد اضافه مى كند كه مؤلف آن از اعلام قرن دهم هجرى مى باشد.
در ص246 تنها به دو نسخه خطى اين تفسير اشاره شده كه در كتابخانه مدرسه عالى شهيد مطهرى نگاهدارى مى شود، در حالى كه نسخ متعددى از آن در اغلب كتابخانه هاى معتبر ايران طبق فهارست چاپ شده ضبط است و در نوشتار حاضر به بخش هايى از آنها اشاره گرديده است.
در ص388 مؤلف از چاپ و انتشار اين تفسير خبر مى دهد و اشاره مى كند كه در سال 1338شمسى انتشار يافته است ولى در ص390 ضمن تكرار همين مطلب مى گويد تفسير در سال 1337، چاپ شده است. در ص246، مؤلف تفسير جلاء الاذهان را از معاصرين علامه حلّى مى داند ولى در ص388، وى را به عنوان يكى از علماى قرن دهم معرفى مى نمايد، شايسته بود كه نويسنده محترم به جاى ذكر نقل قولهاى تراجم نويسان كه در اين خصوص با يكديگر انطباق ندارند، تحقيقى پيرامون مؤلفين اين تفسير مى كرد و نظر خود را به مشتاقان اعلام مى نمود، زيرا بين نويسندگان اين بحث مطرح است كه تفسير گازر توسط ابوالمحاسن نوشته شده و سيد غياث الدين جمشيد گازر زواره اى به تكميل آن پرداخته است.
در ص85 جلد اول در خصوص معرفى على بن حسن زوارى شاگرد غياث الدين مزبور، مؤلف محترم ادعا دارد كه تفسير ترجمه الخواص را زوارى به سال 964قمرى به اتمام رسانيده است ولى در ص369 جلد دوم ذيل معرفى ترجمه الخواص تاريخ اتمام آن را 946قمرى نوشته است كه هيچ كدام از اين تاريخها درست نيست و مؤلف تفسير در خاتمه آن كلمه (فضل الله) را به عنوان ماده تاريخ تفسيرش ذكر كرده كه برابر 947قمرى خواهد بود و دكتر سيد محمدباقر حجتى به اين نكته اشاره نموده اند.
در ص370 جلد دوم نمونه اى از نثر تفسير ترجمه الخواص را آورده و مآخذ آن را جلد 20 الذريعه ص47 معرفى كرده در حالى كه چنين چيزى نيست و مآخذ اين نمونه نثر در صفحه 42 مجله آينه پژوهش (شماره مسلسل 9) مى باشد. و اصولاً در دادن مآخذ و منابع، نويسنده دقت ننموده است.
در ص371 ذيل آثار على بن حسن زوارى (ترجمة المناقب) و (ترجمه كشف الغمه اربلى) را دو اثر جداگانه اى از اين مؤلف ذكر نموده، در حالى كه هر دو يكى هستند.
در ص369 تاريخ وفات سيد غياث الدين جمشيد را 988قمرى ذكر مى كند ولى طبق كتب تراجم و نيز نقل الذريعه اين تاريخ وفات مولا فتح الله كاشانى شاگرد على بن حسن زوارى است و تاريخ فوت سيد غياث الدين بر تراجم نويسان معلوم نگرديده است.
در همين صفحه آمده است: زواره اى (متوفى 947ق) در حالى كه اين تاريخ به پايان رسيدن تفسير ترجمه الخواص است و گرچه از تاريخ وفات اين مفسر اطلاعى در دسترس نمى باشد ولى آن گونه كه در پايان كتاب (لوامع الانوار) وى آمده، اين كتاب را به سال 968قمرى تأليف نموده و لذا در اين تاريخ در قيد حيات بوده است.
ايشان در سال 298 جلد دوم كتاب طبقات مفسران شيعه (مشارق الامان و لباب حقايق الايمان) را به عنوان تفسيرى از (شيخ رجب برسى) معرفى كرده در حالى اين كتاب غالباً جنبه روايى و حديثى دارد و شيخ مذكور سه كتاب ديگر در موضوع تفسير تأليف نموده كه عبارتند از: تفسير سوره اخلاص، الدرر الثمين كه پانصد آيه از قرآن را كه در خصوص مقام و منزلت اهل بيت مى باشد تفسير نموده است، خفى الاسرار كتابى در تفسير قرآن با عنايت به آيات و روايات.

 

پی نوشت :
1. اُوزوارى يعنى منسوب به اُزواره و نام زواره در تأليفات عربى از جمله معجم البلدان به اين صورت آمده است.
2. تاريخ نظم و نثر در ايران و زبان فارسى تا پايان قرن دهم هجرى، جلد اول، تهران، فروغى، 1373، ص371.
3. وى در سلطانيه و اصفهان به سر مى برده و در سال 827قمرى در فيروزان زندگى مى كرده است و اثر ياد شده را بين سالهاى 739 تا 740قمرى در شأن و منزلت اهل بيت به زبان عربى براى نصرة الدين اسماعيل بن محمدبن على ابن ابى طالب الرازى ساخته و پرداخته است. در كتابخانه ملك (تهران) و كتابخانه مدرسه فيضيه قم و كتابخانه مرحوم آيت الله العظمى مرعشى نجفى ـ ره ـ نسخ مخطوطى از اين كتاب نگاهدارى مى شود. براى تحقيق بيشتر در اين خصوص ر.ك: يادداشتهاى قزوينى، جلد اول، صص 25 و 26؛ مجله راهنماى كتاب، سال 1353؛ مجله دانشكده ادبيات دانشگاه مشهد، شماره چهارم، سال هفتم؛ نشريه كتابخانه مركزى دانشگاه تهران، جلد اول.
4. مجله آينه پژوهش، شماره 9، مقاله تفسير ترجمه الخواص به قلم نگارنده، ص45.
5. زواره اى كه ديده ام. محيط طباطبايى، مجله باستان شناسى و تاريخ. سال دوم، شماره اول، پاييز و زمستان 1366، مركز نشر دانشگاهى.
6. مقدمه ديوان سيدحسين طباطبايى (مجمر) به قلم محيط طباطبايى. تهران، خيام، 1345ش.
7. روضات الجنات. خوانسارى. ج4، ص376.
8. الذريعه الى تصانيف الشيعه. ج4، ص310.
9. همان. ج4، ص270.
10. مفسران شيعه. دكتر محمد شفيعى. تهران، 1349، ص127.
11. تاريخ اردستان. ج2، مرحوم ابوالقاسم رفيعى مهرآبادى. تهران، 1342، ص272.
12. غياث الدين جمشيد كاشانى، محيط طباطبايى، مجله گوهر، سال ششم، شماره7، مهرماه 1357.
13. ريحانة الادب. مرحوم مدرس تبريزى. جلد سوم، تهران، 1328، شركت سهامى كتاب، ص165.
14. فهرست مشاهير ايران. دكتر ابوالفتح حكيميان. دانشگاه شهيد بهشتى، تهران، 1357.
15. ر.ك: كاشانى نامه ـ تحقيق در احوال و آثار غياث الدين جمشيد كاشانى. نگارش ابوالقاسم قربانى. دانشگاه تهران، 1350.
16. بنگريد به مجله آموزش و پرورش، سال دهم، 1319، شماره هاى 3 و 4، مقاله غياث الدين جمشيد كاشانى از محيط طباطبايى.
17. رياض العلما و حياض الفضلاء. ميرزا عبدالله افندى اصفهانى. ج2، صص 85 و 86.
18. فهرست كتب خطى فارسى و عربى كتابخانه مدرسه عالى سپهسالات (سابق). ج1، ص101.
19. ريحانة الادب. ج1، ص259.
20. هدية الاحباب. حاج شيخ عباس قمى، ص138.
21. ريحانة الادب، ج4، صص 256 و 257.
22. فهرست كتب خـطى كتابخانه آستان قدس رضوى، ج1، سيدعلى اردلان، ص448.
23. الذريعه. ج4، ص310.
24. فهرست كتب خطى فارسى و عربى كتابخانه مدرسه عالى سپهسالار (سابق). ج1، ابن يوسف، ص105.
25 و 26. فهرست كتابخانه اهدايى. سيد محمود مشكوة به كتابخانه دانشگاه تهران، ج1، گردآورنده علينقى منزوى، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1330ش، ص85.
27. مقدمه تفسير گازر، ميرجلال الدين حسينى ارموى محدث، چاپ اول، انتشارات مهرآيين، 1337ش.
28. چهارده مقاله و گفتار، دكتر سيد محمدباقر حجتى، تهران، بنياد قرآن، 1361، ص210.
29. مجله گوهر، شماره 7 ـ مهرماه 1357، ص503.
30. الذريعه، ج4، ص310.
31. تاريخ اردستان، رفيعى مهرآبادى، ج1، ص179.
32. طبقات اعلام الشيعه، شيخ آقا بزرگ تهرانى، صص 427 و 605.
33. طبقات اعلام الشيعه، القسم الاول من جزء اول، شيخ آقابزرگ تهرانى، مشهد، نشر مرتضى، صص 441 و 442.
34 و 35. مقدمه تفسير گازر، مرحوم محدث اُرموى.
36. اعلام الشيعه، ص271.
37. فهرست نسخه هاى خطى فارسى، ج1، احمد منزوى، مؤسسه فرهنگى منطقه اى، مهر 1348، ص40.
38. فهرست نسخه هاى خطى چهار كتابخانه مشهد، ج1، كاظم مدير شانه چى و…، ص4.
39. فهرست نسخه هاى خطى دانشكده الهيات و معارف اسلامى مشهد، دكتر محمود فاضل، ج2 و 3.
40. ر.ك: فهرست كتابخانه اهدايى آقاى سيدمحمد مشكوة به كتابخانه دانشگاه تهران. نوشته علينقى منزوى، تهران، دانشگاه تهران، 1332، ج2، ص ص 699 و 700.
41. فهرست كتب خطى فارسى و عربى كتابخانه مدرسه عالى سپهسالار [شهيد مطهرى] ج1، ص106.
42. فهرست كتب خطى كتابخانه مجلس شوراى اسلامى، مجلدات گوناگون و نيز فهرست نسخه هاى خطى فارسى منزوى.
43. فهرست كتب خطى كتابخانه حضرت آيت الله العظمى مرعشى نجفى(ره) ج5، نگارش سيد احمد حسينى.
44. فهرسـت نسخـه هاى خطـى كتابخـانه مسـجـد اعـظم قم، رضا استادى، ص106

نام کتاب : آیینه پژوهش نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 23  صفحه : 8
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست