نام کتاب : يكصد و هشتاد پرسش و پاسخ نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 290
ما هم قبول داريم كه يكى از معانى «مولى»، دوست و يار و ياور است، ولى قرائن
متعدّدى در كار است كه نشان مىدهد «مولى» در حديث بالا به معنى «ولى و سرپرست» و
«رهبر» مىباشد، اين قرائن به طور فشرده چنين است:
1- مسأله دوستى على عليه السلام با همه مؤمنان، مطلب مخفى و پنهان و پيچيدهاى
نبود كه نياز به اين همه تأكيد و بيان داشته باشد، و احتياج به متوقف ساختن آن
قافله عظيم در وسط بيابان خشك و سوزان و خطبه خواندن و گرفتن اعترافهاى پىدرپى از
جمعيت داشته باشد.
قرآن با صراحت مىگويد: إِنَّمَا
الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ: «مؤمنان همه
برادر يكديگرند».
(حجرات- 10)
و در جاى ديگر مىفرمايد: وَ
الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ: «مردان مؤمن و زنان مؤمنه ولى و يار يكديگرند». (توبه- 71)
خلاصه اينكه اخوّت اسلامى و دوستى مسلمانان با يكديگر از بديهىترين مسائل
اسلامى است كه از آغاز اسلام وجود داشت، و پيامبر صلى الله عليه و آله بارها آن را
تبليغ كرد، بر آن تأكيد نهاد، به علاوه مسألهاى نبوده كه با اين لحن داغ در آيه
بيان شود و پيامبر صلى الله عليه و آله از افشاى آن خطرى احساس كند. (دقت كنيد)
2- جمله أَ لَسْتُ اوْلى بِكُمْ مِنْ انْفُسكُمْ: «آيا من نسبت به شما از خود شما سزاوارتر و اولى نيستم» كه
در بسيارى از متون اين روايت آمده است هيچ تناسبى با بيان يك دوستى ساده ندارد،
بلكه مىخواهد بگويد، همان اولويّت و اختيارى كه من نسبت به شما دارم و پيشوا و
سرپرست شما هستم، براى على عليه السلام ثابت است، و هر گونه تفسيرى براى اين جمله غير
از آنچه گفته شد دور از انصاف و واقعبينى است، مخصوصاً با توجّه به تعبير «من
انفسكم» (از شما نسبت به شما اولى هستم).
3- تبريكهايى كه از سوى مردم در اين واقعه تاريخى به على عليه السلام گفته شد،
مخصوصاً تبريكى كه «عمر» و «أبو بكر» به او گفتند، نشان مىدهد مسأله چيزى جز
مسأله نصب خلافت نبوده است كه در خور تبريك و تهنيت باشد، زيرا اعلام دوستى كه
براى همه مسلمانان به طور عموم ثابت است تبريك ندارد.
نام کتاب : يكصد و هشتاد پرسش و پاسخ نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 290