نام کتاب : يكصد و هشتاد پرسش و پاسخ نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 102
و در بحث
«حلول» مىگويد: از مسائل مسلّم اين است كه هر موجودى بخواهد در ديگرى حلول
كند، نياز به محل دارد، و چون خداوند واجب الوجود است و نياز به چيزى ندارد، حلول
او در اشياء، غير ممكن است، بعد مىفرمايد: صوفيّه اهل سنّت، در اين مسأله مخالفت
كرده و حلول خداوند را در عارفان ممكن شمردهاند، سپس به مذمّت شديد آنها پرداخته،
و مىگويد: من خودم گروهى از صوفيه را در كنار قبر امام حسين عليه السلام ديدم كه
نماز مغرب را همگى- جز يك نفر- به جا آوردند سپس بعد از ساعتى، نماز عشاء را
خواندند، جز آن يك نفر كه همچنان نشسته بود!
سؤال كردم
چرا اين شخص نماز نمىخواند؟! گفتند: او چه نيازى به نماز دارد؟
او به حق
پيوسته است! آيا جايز است ميان او و خداوند حاجبى ايجاد كرد، نماز بين او و
پروردگار حاجب است»! [1]
همين معنى در
مقدمه دفتر پنجم مثنوى به شكل ديگرى آمده است: مىگويد چون رسيدى به مقصود، آن
حقيقت است و جهت اين گفتهاند: لَوْ ظَهَرتِ الْحَقائق بَطَلَتِ
الشَّرائعُ: «هرگاه حقايق ظاهر شود شرايع باطل مىگردد»! سپس شريعت را به علم
كيميا تشبيه مىكند (علمى كه به وسيله آن مىتوان مس را طلا كرد) و مىگويد: چيزى
كه از اصل طلا است، يا به مرحله طلا بودن رسيده، چه نيازى به كيميا دارد؟! چنانكه
گفتهاند: طَلَبُ الدَّلِيْلِ بَعْدَ الْوُصُولِ الَى الْمَدْلُوْلِ قَبيحٌ!
«مطالبه دليل بعد از رسيدن به مطلوب زشت است»! [2]
در كتاب
«دلائل الصدق» شرح «نهج الحق» نيز از «صاحب مواقف» نقل شده است كه مخالفان در نفى
«حلول» و «اتحاد» سه گروهند سپس گروه دوم را بعضى از صوفيه مىشمرد، و مىگويد
كلمات آنها مردد ميان حلول و اتحاد است (منظور از حلول نفوذ خداوند در اشياء است و
منظور از اتحاد وحدت ميان او و چيزى است)
سپس
مىافزايد: من بعضى از «صوفيه وجوديه» را ديدهام كه حلول و اتحاد را انكار
مىكنند، و مىگويند اين دو واژه اشعار بر مغايرت خداوند با خلق دارد، و ما به