باشد، خطرى ندارد ولى اگر بىقيد و شرط و مطابق خواست دل قرار گرفت، ديگر
قانون خدا و وجدان را به رسميّت نمىشناسد، نام اين خواستههاى طغيانگر، «هواى
نفس» و بزرگترين دشمن انسان است.
انسان وقتى وجود دشمن را احساس كند، سعى مىكند كه در تيررس او قرار نگيرد و
براى اينكه در دام او نيفتد كارى مىكند، ولى متأسّفانه بسيارى در مقابل اين دشمن
عكس العملى نشان نمىدهند و با هواى نفس دوست هستند و از آن بالاتر بسيارى هستند
كه هواى نفس، امير و فرمانده آنها است و بسيارى هستند كه هواى نفس معبود آنهاست:
«أَرَأَيْتَ مَنِ
اتَّخَذَ إِلهَهُ هَوَاهُ؛ آيا ديدى كسى
را كه هواى نفسش را معبود خود برگزيده است؟!» [1]، پس گاهى انسان در مقابل هواى نفس سجده
مىكند.
يكى از شاخههاى توحيد، توحيد اطاعت است. انسان موحّد كسى است كه غير خدا را
اطاعت نكند و اطاعت از پيامبر، امام، پدر و مادر و مرجع تقليد همه به فرمان خداست؛
حال اگر مُطاع ديگرى در كنار خدا قرار دهد، شرك در عبادت است. هواى نفس گاهى قلب
را بتخانه مىكند، قلبى كه بايد فقط جايگاه خدا باشد ولى بتهاى مختلفى مانند عشق
به مال، مقام، و فرزند در آن جاى مىگيرد.
بت ساختهاى در دل و خنديدى بر كيش بد برهمن و بودا را