سلّمنا؛ مس به معناى دخول هم نباشد و به معناى لمس باشد، باز خلوت را نفى
مىكند.
بنا بر اين آيه به عنوان مفهوم، ظهور دارد كه خلوت چه تامّه و چه ناقصه تأثيرى
در كمال مهر ندارد.
2- روايات:
روايات دو دسته است:
طايفه اوّل: روايات عام
روايات عام مىفرمايد: «إذا التقى الختانان وجب المهر» كه مهر را مشروط به
التقاء ختانان كرده است و مفهومش اين است كه خلوت اثرى ندارد.
دسته ديگرى از روايات مىفرمود: «لا مهر الّا بايلاج أو الوقاع» كه روايات آن
سابقا بيان شد و مفهوم اين روايات اين است كه خلوت موضوعيّت ندارد و آنچه لازم است
دخول است.
طايفه دوّم: روايات خلوت (خاص)
رواياتى كه در خصوص خلوت وارد شده و خلوت را مؤثّر نمىداند.
* ... عن يونس بن يعقوب قال: سألت أبا عبد اللّه عليه السّلام عن رجل تزوّج
امرأة فأغلق بابا و أرخى سترا و لمس و قبّل ثمّ طلّقها أ يوجب عليها الصداق؟ قال:
لا يوجب الصداق إلّا الوقاع (روايت در مقام ثبوت است و مقدّمات واقع شده و ذى
المقدّمه واقع نشده است) [1].
* ... عن يونس بن يعقوب قال: (احتمال دارد همان روايت قبل باشد و لو مقدارى
متن آن دو متفاوت است) سألت أبا عبد اللّه عليه السّلام عن رجل تزوّج امرأة فأدخلت
عليه فأغلق الباب و أرخى الستر و قبّل و لمس من غير أن يكون وصل إليها ثمّ طلّقها
على تلك الحال قال: ليس عليه إلّا نصف المهر (شبيه روايت قبل است ولى عين آن
نيست). [2]
اين دو حديث مهر كامل را به مجرّد خلوت نفى مىكند.
69- ادامه مسئله 17 13/ 11/ 83* ... عن زرارة (سند خوب است) عن أبى جعفر عليه
السّلام: أنّه أراد أن يتزوّج قال: فكره ذلك أبى فمضيت و تزوّجتها (حتما در اينجا
نهى ارشادى بوده است) حتّى إذا كان بعد ذلك زرتها فنظرت فلم أر ما يعجبنى فقمت
لأنصرف فبادرتنى القائمة الباب (در بعضى از نسخ مانند كافى به جاى «القائمة» تعبير
«القيّمة معها» دارد. قائمه به معناى نگهبان و سرايدار و قيّمه هم به همين معناست
و معناى آن اين است كه سرايدار كه زنى بوده همراه زوجه برخاسته تا در را ببندد)
لتغلقه فقلت: لا تغلقيه لك الذي تريدين (مفهوم حديث اين است كه تو مىخواهى در را
ببندى تا خلوت حاصل شود و مهر كامل را بگيرى، من مهر كامل را به تو مىدهم، پس تا
اينجا مفهوم ضمنى روايت اين است كه اگر در را ببندد مهر كامل مىشود) فلمّا رجعت
إلى أبى فأخبرته بالأمر كيف كان فقال: إنّه ليس لها عليك إلّا النصف (يعنى نصف
المهر) ... [3].
قسمتى از روايت دلالت مىكند كه اغلاق باب موضوعيّت دارد و باعث كمال مهر است
و بخشى از روايت دلالت دارد كه اغلاق باب موضوعيّت ندارد و نصف مهر ثابت است.
شايد زن تابع بعضى از مذاهب عامّه بوده كه مىخواهد از اغلاق باب به مقصود خود
كه تمام مهر است برسد، و امام مىفرمايد من مهر كامل را مىدهم، پس و لو اغلاق باب
هم بكند فقط نصف مهر را حق دارد بگيرد.
البتّه به اين روايت اشكال شده است كه اين روايت با شأن ائمّه عليهم السّلام
سازگار نيست.
روايت ذيلى هم دارد و مىفرمايد:
و قال: إنّك تزوّجتها فى ساعة حارّة (ازدواج تو با او در ساعت داغ روز بوده
است).
احتمال دارد به خاطر اين باشد كه ساعت ناميمونى است و احتمال ديگر اين است كه
در ساعت گرم روز اگر كسى ازدواج كند بر اثر گرماى هوا، صورت برافروختگى و جذابيّت
غير واقعى پيدا مىكند و بعد از فرو نشستن گرما، آن صفات زائل مىشود.
دو حديث بعد در مورد مقام اثبات است ولى به دلالت التزاميّه حكم مقام ثبوت هم
از اين دو حديث استفاده مىشود.
* ... عن سهل بن زياد (ضعيف است) عن ابن محبوب، عن ابن رئاب، عن أبى بصير قال:
قلت لأبى عبد اللّه عليه السّلام: الرجل يتزوّج المرأة فيرخى عليها و عليه الستر و
يغلق الباب ثمّ يطلّقها فتسأل المرأة هل أتاك فتقول: ما أتانى و يسأل هو هل أتيتها
فيقول لم آتها فقال: لا يصدّقان (تصديق نمىشوند) و ذلك أنّها تريد أن تدفع العدّة
عن نفسها (زن متّهم است) و يريد هو أن يدفع المهر عن نفسه يعنى إذا