56 ادامه مسئله 35 عروه ..... 10/ 11/ 78 جامع المقاصد مىفرمايد:
و لو كانت عجوزاً فقد قيل انّها كالشّابة لانّ الشهوات لا تنضبط و هى محل
الوطي و قد قال عليه السلام لكلّ ساقطةٍ لاقطة (هر چيزى كه كسى دور بيندازد به درد
كسى مىخورد) و الاقرب (چرا اقرب، مسأله اجمالش از مسلّمات است) وفاقاً للتذكرة
أنّ المراد: اذا بلغت فى السن الى حيث تنتفى الفتنة غالباً بالنظر اليها يجوز
نظرها [1]
البتّه اين ضرب المثل (لكل ساقطة لاقطة) اگر در كلام معصوم عليه السلام هم
باشد در مورد عجوز نيست، چه كسى اين حرف را زده است؟ آيا اين اجتهاد در مقابل نص
نيست؟ قرآن استثنا كرده چه كسى مىتواند در مقابل صراحت قرآن اجتهاد كند.
مرحوم محقق به عدم مقتضى للحرمة و به آيه شريفه استدلال كرده است ولى چنين
برخوردى با چيزى كه منصوص در قرآن است برخورد خوبى نيست و در مقابل نص، اجتهاد
درست نيست.
مرحوم علّامه هم شبيه همين بحث را دارد و جامع المقاصد آن را از تذكره گرفته
است [2] و
عبارتها تقريباً شبيه هم هستند.
خلاصه اقوال:
از نظر اقوال كمتر متعرّض شدهاند ولى كسانى كه مسأله را متعرّض شدهاند همه
فتوى دادهاند كه قواعد يك حالت استثنائى دارند و شايد به همين دليل آقاى خوئى در
مستند مىفرمايد:
در اين مسأله اختلافى نيست و با اين كه كمتر كسى متعرّض اين مسأله شده ولى
چنين مىفرمايند و معنى آن اين است كه آنهايى كه متعرّض شدهاند مخالفت نكردهاند.
ادلّه:
آيات:
الف-
1- آيه «وَ الْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ اللَّاتِي
لا يَرْجُونَ نِكاحاً».[3]
اساس در اين مسأله اين آيه است كه چند جهت قابل بحث است:
«الْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ» چه كسانى هستند؟
سه احتمال داده شده است:
الف) قعود عن الحيض.
ب) قعود عن الولادة.
ج) قعود عن النكاح.
اين سه احتمال متقارباند هر چند متلازم نيستند. «قيد لا يرجون نكاحاً» بنابر
تفسير اوّل و دوّم قيد احترازى و بنابر احتمال سوّم قيد توضيحى است ولى در واقع
تفسير قواعد است، على كل حالٍ هر كدام از احتمالات كه باشد با آمدن جمله «اللَّاتِي لا يَرْجُونَ نِكاحاً» نتيجه يك چيز مىشود.
«لا يَرْجُونَ نِكاحاً» چيست؟
آيا به خاطر سنّشان است يا به خاطر قيافهشان؟
ظاهر اين است كه به حسب سن است و امّا «لا
يَرْجُونَ» آيا به حسب غالب است يا مطلقاً؟
ظاهر اين است كه به حسب غالب، علاقهاى به نكاح چنين مرأة ندارند. و سنّ معينى
هم ندارد بلكه يختلف باختلاف الاشخاص. ممكن است خودش را خوب نگه داشته و در عين سن
زياد با طراوت مانده باشد كه در اين صورت نمىتوان او را از قواعد دانست.
آيا اگر كسى به جهت مال، موقعيّت خانوادگى، كمال يا علم، راغب به نكاح با زنى
باشد آيا آيه ناظر به اين موارد مىباشد يا ناظر به معيارهايى است كه علاقه به جنس
مخالف را ايجاد مىكند (علاقههاى نكاح)؟
ظاهر اين است كه مراد كسى است كه جاذبه جنسى را از دست داده است و هكذا ممكن
است مكانها فرق كند، در بعضى از مكانها ممكن است كه به پنجاه سال كه برسد در او
رغبت نكنند ولى در مكان ديگر در او رغبت كنند و همچنين زمانها هم فرق مىكند، ولى
ملاك و معيار اصلى بالا رفتن سن و از دست دادن جاذبه نكاح و جاذبه جنسى است، و در
اين صورت است كه «لا جناح عليهنّ ان يضعن ثيابهنّ».
3- «ثياب» در اينجا به چه معنى است؟
چند احتمال داده شده است:
احتمال اوّل: منظور از ثياب تمام لباسها غير از عورت است.
جواب: اين احتمال خيلى بعيد است و در هيچ مذهب و مكتبى چنين نيست. و قطعاً آيه
منصرف از اوست.
احتمال دوّم: مرحوم آقاى خوئى در مستند مىفرمايد اين كه ثياب جمع است به خاطر
جماعت نساء است (مثلًا وقتى گفته شود آقايان با بچّههايشان در فلان مجلس شركت
كنند،