نام کتاب : عاشورا ريشهها، انگيزهها، رويدادها، پيامدها نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 525
123- مىخواهم با چهره خونين به ملاقات جدّم بروم
امام عليه السلام خسته شد، خواست اندكى بياسايد كه ناگاه سنگى آمد و به پيشانى
امام رسيد، خون جارى شد. امام دامن پيراهنش را بالا زد تا خون از چهرهاش پاك كند
كه تير سه شعبه مسمومى آمد و به سينه امام عليه السلام فرو نشست. امام (دعاى
قربانى خواند و) فرمود:
؛ آرى، به خدا سوگند! مىخواهم با همين چهره خونين به ديدار جدّم رسول خدا صلى
الله عليه و آله بروم و بگويم: اى رسول خدا فلان و فلان مرا شهيد كردند». [1]
***
آرى امام عليه السلام كفى از خون خود
را به آسمان مىپاشد، تا در آسمان در نزد ملكوتيان براى يوم المعاد ذخيره شود، و
كفى ديگر را به صورت مبارك مىكشد تا در زمين براى جسم مقدّسش ذخيره گردد، چون
شهيدى همچون امام عليه السلام با همان هيئت وارد عرصه محشر مىشود و با نور وجود
خويش آن فضا را نورانى مىكند.
اين خون پاك ومقدّس در جوى تاريخ بشر، و در رگهاى انسانهاى آزاده و با ايمان
نيز جريان دارد، و با آن، خطوط عدالت و آزادگى بر پيشانى رهروان اين راه ترسيم
مىگردد.
[1]. مقتل الحسين خوارزمى، ج 2، ص 34
و بحارالانوار، ج 45، ص 53.
نام کتاب : عاشورا ريشهها، انگيزهها، رويدادها، پيامدها نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 525