. «بدانيد! شما زمانى با من همراه شديد كه فكر مىكرديد من به سوى قومى
مىروم كه با زبان و قلبشان با من بيعت كردهاند و اكنون عكس آن را مىبينيم،
شيطان بر آنها چيره شده و آنها را از ياد خدا غافل نموده است، و آنها هدفى جز كشتن
من و همراهانم و به اسارت كشاندن خانواده من بعد از غارت آنان ندارند، و من
مىترسم (بعضى از) شما از اين وضعيت بى خبر باشيد يا خبر داريد، ولى شرم داريد كه
مرا ترك كنيد. بدانيد نزد ما خاندان پيامبر صلى الله عليه و آله، خدعه و نيرنگ
حرام است. پس هر كس ماندن در كنار ما را نمىپسندد، هم اكنون بازگردد كه شب پوشش
خوبى است و راه بى خطر و زمان هم براى رفتن بسيار؛ ولى هر كس با جان خود ما را
يارى كند از خشم خداوند نجات يافته و با ما در بهشت برين خواهد بود. جدّم پيامبر
خدا صلى الله عليه و آله فرموده است: فرزندم حسين عليه السلام در كربلا غريب و
تنها و تشنه شهيد خواهد شد. هر كس او را يارى نمايد، مرا و فرزندش حضرت قائم (عج)
را يارى كرده است و هر كس با زبانش ما را يارى كند، در روز قيامت در حزب ما خواهد
بود ...».
به چهره پدرم كه سرش را پايين انداخته بود نگريستم، گريه امانم نداد، ترسيدم
متوجّه من شود، سرم را به سوى آسمان بالا گرفتم و عرض كردم:
«بار الها! اين مردم دست از يارى ما
برداشتند؛ دست از ياريشان بردار و هيچ دعايى را از آنان مستجاب نكن و بر آنان
[ظالمان را] مسلّط كن و از شفاعت جدّم در روز قيامت محرومشان دار!»
هنگامى كه باز مىگشتم و اشك از ديدگانم بر گونههايم جارى بود، عمّهام امّ
كلثوم مرا ديد و فرمود: چه شده است؟ جريان را نقل كردم، عمّهام فرياد زد، واجدّاه،
نام کتاب : عاشورا ريشهها، انگيزهها، رويدادها، پيامدها نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 395