امام شافعى بر اين نكته عنايت دارد كه مستحب است نماز جمعه بدون اذن سلطان وقت
يا نايب او اقامه نشود. [2]
وهبه زحيلى در باب شرايط برپايى نماز جمعه مىنويسد: حنفيه معتقدند: امام جمعه
بايد خود امير يا نائب او باشد. [3]
6. بخشى از احكام فقهى مربوط به روابط مسلمين با غير مسلمين است؛ مانند احكام
ذمّه (احكام اقلّيتهاى مذهبى كه در داخل جامعه اسلامى به صورت مسالمتآميز زندگى
مىكنند) و همچنين احكامى كه مربوط به همزيستى مسلمانان با ديگران و روابط تجارى و
معاهدات و مانند آن است.
روشن است اين بخش از احكام نيز بدون تشكيل حكومت و اجراى صحيح آنها به دست
حاكمان مفهومى ندارد و به تعبير ديگر: اينها جزء مسائل فردى و خصوصى نيست كه هر
كسى خودش اقدام به انجام آن كند بلكه مسائلى است كه بايد از طريق مقامات مسئول
اجتماعى و سياسى انجام پذيرد.
وظايف سلطان از منظر فقها:
وهبه زحيلى در كتاب معروف خود كه از منظر فقهاى چهارگانه اهل سنّت سخن
مىگويد، در باب وظايف سلطان از ديدگاه فقهاى مذاهب اربعه اهل سنّت، مىنويسد: حدود
و وظايف مهم سلطان دو بخش است، يك بخش مربوط است به امور دينى و بخش دوم مربوط است
به امور سياسى. امّا بخش اوّل عبارت است از:
1. حفظ و حراست از دين. 2. جهاد با دشمنان 3. جمعآورى ماليات و صدقات 4. برپا
داشتن شعائر دينى از اذان، نماز جماعت و جمعه، روزه، حج، تعيين پيش نماز (امام)،
جانشين او و مؤذن، حراست از مسجد و مانند آن براى جامعه اسلامى.
امّا بخش دوم عبارت است از:
1. تأمين امنيّت جامعه و حراست از نظام دولت.
2. دفاع از كيان دولت در برابر هجوم دشمنان.
3. اشراف و نظارت بر امور كشور.
4. اقامه عدل ميان مردم.
5. مديريت صحيح بر اداره مالى كشور بر اساس عدل و به دور از اسراف و تبذير.
از بحثهاى گذشته به خوبى مىتوان نتيجه گرفت كه آنچه را طرفداران سكولاريسم
در محيطهاى اسلامى مطرح مىكنند، و دين را منحصر به يك سلسله امور فردى و احوال
شخصى مىدانند كه از سياست و حكومت جداست، در واقع ناشى از
[1]. مستدرك الوسائل، ج 1، ص 432 و صحيفه سجاديّه، دعاى
48.