اين آيه نشان مىدهد كه گروهى از صحابه در مدينه مطالب دينى را فرا مىگرفتند
و به ديگران منتقل مىكردند و هر چند اين آيه اعمّ از معارف دينى و احكام است و
همچنين آنچه را كه مبلغان عمدتاً به مردم خود منتقل مىكردند، به معناى اجتهاد
مصطلح نيست. و آنان نيز به معناى تقليد مصطلح از آنان مطالب را نمىآموختند، ولى
بىشك در پارهاى موارد، با استفاده از اصول كلّى، فروعاتى را نيز استخراج
مىكردند كه مصداق اجتهاد و تقليد بود.
در زمان امامان اهل بيت عليهم السلام نيز افراد بىشمار ديگرى كه بر اين پايه
از دانش و تسلّط دست نيازيده بودند در صورتى كه دسترسى به معصوم نداشتند به اين
افراد مراجعه مىكردند. اين عمل همان تقليد است كه امامان هم اين عمل را تأييد
كرده بر آن صحه گذاشتهاند، هر چند اجتهاد در آن زمان ساده و ابتدايى بود كه به
چند مورد اشاره مىشود:
1) امام باقر عليه السلام به «ابان بن تغلب» كه از فضلاى اصحاب بود، مىفرمايد:
«اجلس في مسجد المدينة و أفت الناس فإنّي
أحبّ أن يُرى في شيعتى مثلك». [2]
2) همچنين شخصى از امام رضا عليه السلام مىپرسد:
«لا أكاد أصِل اليك أسألك عن كلّ ما
احتاج إليه من معالم دينى، أ فيونس بن عبد الرحمن ثقة آخذ عنه ما احتاج إليه من
معالم دينى؟ فقال: نعم». [3]
3) شخص ديگرى نيز از امام على بن موسى الرضا عليه السلام مىپرسد:
«شُقَّتي بعيدة و لَست أصِل إليك فى
كلّ وقت، فممّن آخذ معالم دينى؟ قال: مِن زكريا ابن آدم القمى المأمون على الدين و
الدنيا». [4]
تقليد از صحابه و تابعين
در صدر اسلام مسلمانان- مخصوصاً كسانى كه به تازگى وارد اسلام شده و پيامبر را
درك نكرده بودند- مسائل خويش را از صحابه، بويژه عالمان آنها و در اعصار بعد از
تابعين مىپرسيدند. از ميان صحابه كسانى كه مردم از آنها فتوا مىگرفتند، علاوه بر
على بن ابى طالب عليه السلام مىتوان به ابن عباس، ابن مسعود، زيد بن ثابت و جمعى
ديگر اشاره كرد. [5]
در ميان تابعين از كسانى كه صاحب فتوا بودند و مردم احكام خويش را از آنها اخذ
مىكردند، مىتوان به سعيد بن مسيب (م 94) و سعيد بن جبير (م 95) اشاره كرد. [6]
تقليد از فقهاى مذاهب اهل سنّت
از اوايل قرن دوم تا اوايل قرن چهارم فقهاى فراوانى ظهور كردند و به گونهاى
اين موضوع گسترش يافت كه هر شهر فقيهى داشت و هر عالمى شيوهاى را