نام کتاب : دائرة المعارف فقه مقارن نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 498
موضوعات، و عدم توجّه به شايعات است كه بايد به اهل اطلاع مراجعه كرد و ربطى
به احكام شرعى ندارد.
4. روايات
گروه اوّل: رجوع به عالمان و سؤال از ايشان
روايات بسيارى از معصومين عليهم السلام وارد شده است كه بر وجوب پيروى از
عالمان و تبعيت از ايشان دلالت دارد و مىدانيم كه اين تبعيّت فقط براى اين است كه
آنها به حلال و حرام خداوند آگاهى دارند و اين همان تقليد از عالمان مىباشد. [1] از روايات
بسيارى كه در اين باب وارد شده است به بعضى اشاره مىكنيم:
1. امير مؤمنان على عليه السلام فرمود:
«انّ مجارى الامور و الأحكام على ايدى
العلماء باللَّه الامناء على حلاله و حرامه
؛ اجراى امور و بيان احكام به دست عالمان الهى كه امين بر حلال و حرام خدايند،
است». [2]
تصريح حلال و حرام در اين روايت به صراحت بيانگر احكام فقهى مىباشد.
2. امام صادق عليه السلام فرمود:
«سل العلماء ما جهلتَ و إيّاك أن تسألهم
تعنّتاً و تجربةً، و إيّاك أن تعمل برأيك شيئاً
؛ هرچه را كه نمىدانى از عالمان بپرس و بپرهيز از آنكه از روى به زحمت
انداختن و امتحان و آزمودن، از آنها بپرسى و بپرهيز از آنكه با رأى خود به چيزى
عمل كنى». [3]
3. از امام هادى عليه السلام سؤال شد كه مسائل دين خود را از چه كسى فرا
بگيريم؟ فرمود:
«فاصمدا فى دينكما على كل مسنّ فى
حبّنا و كلّ كثير القدم فى أمرنا
؛ شما در فراگيرى دين سراغ هركس كه در علاقه به ما عمرى را سپرى كرده و فراوان
به نزد ما (براى فراگيرى معارف دين) رفت و آمد مىكند، برويد». [4]
4. در روايتى از امام حسن عسكرى عليه السلام آمده است:
«فأما من كان من الفقهاء صائناً
لنفسه، حافظاً لدينه، مخالفاً لهواه، مطيعاً لأمر مولاه، فللعوام أن يقلّدوه»
. [5] در اين
روايت به صراحت از لزوم تقليد مردم، از فقهاى داراى شرايط فوق، سخن گفته است.
گروه دوم: روايات دالّ بر جواز افتا
رواياتى كه دلالت بر جواز افتا و به ملازمه، دلالت بر جواز تقليد مىكند. اين
دسته از روايات نيز بسيارند كه به برخى از آنها اشاره مىشود:
1. در فرمانى كه امير مؤمنان على عليه السلام به فرماندار خويش در مكّه (قثم
بن عباس) نوشت، آمده است:
«و اجلس لهم العَصْريْن فافت المستفتي
و علّم الجاهل و ذاكر العالم
؛ صبح و عصر در حضور آنان بنشين و براى كسى كه از تو فتوا مىخواهد فتوا ده،
نادان را بياموز و با افراد دانا به گفتوگو بپرداز». [6]
قابل توجّه آن كه در اين روايت كلمه «مستفتى» نيز آمده است.
[1]. فقيه فرزانه آية اللَّه خويى
مىنويسد: «رواياتى كه دلالت بر جواز عمل به وسيله تقليد و حجيّت فتوا در فروع دين
دارد، به قدرى زياد است كه به حدّ تواتر اجمالى مىرسد، هر چند تواتر مضمونى
نداشته باشند». (موسوعه آية اللَّه خويى، ج 1، ص 69).