نام کتاب : دائرة المعارف فقه مقارن نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 492
با توجّه به تعاريف گوناگون اهل لغت، وجه مشترك ميان آنها دو نكته است:
1- واژه «تقليد» دو مفعولى است و به معناى آن است كه قلادهاى را بر گردن كسى
بيندازند و معناى «قلّدتُ الفقيه صلاتى و صومى» يعنى مسئوليت صحت نماز و روزهام
را بر عهده فقيه مىاندازم.
2. اگر با «فى» به مفعول دوم متعدّى شود، به معناى تبعيّت مىآيد مثلًا «قلّده فى مشيه: اى تبعه فيه؛ در راه رفتن از او تقليد كرد، يعنى از او پيروى نمود».
لذا اگر گفته شود «فلان كس در نماز و روزهاش از آن فقيه تقليد نمود، يعنى از
او پيروى كرد». [1]
ب) تقليد در اصطلاح
معناى اصطلاحى تقليد نيز بر گرفته از معناى لغوى آن است و به معناى «رجوع
افراد ناآشنا در مسائل دينى، به افراد متخصّص در مسائل دينى است».
فقها و اصوليين در تعريف اصطلاحى، تعبيرات مختلفى ارائه دادهاند:
هر چند ممكن است كه اين تعابير به يك معنا اشاره داشته باشد، ولى با دقّت
بيشتر، سه مفهوم مختلف از آن به دست مىآيد: 1. عمل به قول فردى ديگر 2. اخذ قول
ديگرى به قصد عمل، بدون شرط عمل به آن 3. التزام قلبى به عمل گرچه هنوز فتوا را
اخذ نكرده و عمل نكرده باشد. [5]
تحرير الوسيله مىنويسد: «التقليد هو
العمل مستنداً الى فتوى فقيه معين؛ تقليد، همان
عمل كردن با استناد به فتواى فقيه مشخص است». [6]
در أنوار الأصول آمده است: «التقليد هو
الاستناد الى رأى المجتهد فى مقام العمل؛ تقليد
آن است كه مقلّد در مقام عمل، به رأى و نظر مجتهد استناد جويد». [7]
دكتر عبد الكريم نمله مىنويسد: «التقليد
اصطلاحاً هو قبول مذهب الغير من غير حجّة؛ تقليد
در اصطلاح عبارت است از پذيرش قول ديگرى، بدون طلب حجّت و دليل (تفصيلى)» آنگاه
مىگويد: «بنابراين اگر كسى دليل و حجّت سخن مجتهد را بداند و آن را بپذيرد (مثلًا
مجتهدى كه با نظر مجتهد ديگر موافقت كند چون دليل او را پذيرفته) به او تقليد
نمىگويند.
همچنين رجوع به قول نبى صلى الله عليه و آله و رجوع به اجماع نيز تقليد ناميده
نمىشود، چرا كه سخن پيامبر صلى الله عليه و آله و اجماع فى نفسه حجّت است و پذيرش
آن را تقليد نمىگويند». [8]
مخفى نماند كه اگر تقليد را به معناى تبعيّت از متخصّصان امور دينى بگيريم،
رجوع به سخن پيامبر