ب)
حوزه و محدوده استعمال اين واژه در لسان آيات، اختصاص به احكام فرعى ندارد بلكه
فقيه قرآنى كسى است كه در مجموعه دين از فهم دقيق و بصيرت لازم برخوردار باشد،
خواه در شاخه مسائل اعتقادى يا اخلاق يا مسائل فرعى عملى.
استفاده اين
نكته از مثل آيه 122 سوره توبه:
«لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَ لِيُنْذِرُوا
قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ» ابهامى ندارد؛ زيرا
اوّلًا: «دين» كه تفقه در آيه، به آن تعلق گرفته، عبارت از مجموع مسائل
اسلامى است:
«إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ
...»[1] ثانياً: صريح يا
ظاهر آيه اين است كه تفقه در دين، سبب انذار قوم و در نهايت، پذيرش آنان مىشود و
قطعاً چنين هدفى با صرف آشنايى با مسائل حلال و حرام، بدون شناخت مبدأ و معاد و
مسائل اخلاقى تأمين نمىگردد.
در موارد
ديگر از استعمالات قرآنى (حدود 19 مورد ديگر) شمول واژه فقه نسبت به غير مسائل
فرعى روشنتر است؛ زيرا در همه آن موارد بدون استثنا مورد استعمالش مسائل اعتقادى
و اخلاقى است، نظير آيه 13 سوره حشر كه كمىِ خوف از خداوند و در مقابل، مقهور و
مرعوب خلق خدا شدن را به قلّت فقه، احاله داده است:
«لَأَنْتُمْ أَشَدُّ رَهْبَةً فِي صُدُورِهِمْ مِنَ اللَّهِ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ
قَوْمٌ لا يَفْقَهُونَ».
لازم به ذكر
است كه اين محدوديّت (محدوديّت واژه فقه در مسائل دينى) محدوديّتى مفهومى نيست؛ به
تعبير ديگر: هيچ گونه محدوديّتى براى اين واژه در عرصه آيات نسبت به معناى لغوى به
وجود نيامده است و اگر در مثل «لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ»
محدوديّتى براى اين واژه در مسائل دينى فهميده مىشود، به يُمن وجود واژه «دين»
بعد از «ليتفقّهوا» يا قراين ديگر است. به بيان سوم: اگر فقه در لغت به معناى
بصيرت و ادراك دقيق است در هر چيز كه باشد، در قرآن نيز به همين معنا آمده و
تغييرى در آن به وجود نيامده است، گرچه مورد استعمال همه مشتقات اين واژه يا بيشتر
آنها در قرآن، حوزه مسائل دينى بوده باشد.
فقه در عصر
صحابه، تابعين و در روايات معصومين عليهم السلام:
از تأمل در
مجموعه رواياتى كه واژه فقه در آن به كار رفته اين نتيجه به دست مىآيد كه پيغمبر
اكرم صلى الله عليه و آله و ائمّه معصومين عليهم السلام با اقتباس از آيات و تحت
تأثير استعمالات قرآنى، اين واژه را به كار مىگرفتند چه در آنچه به عنوان بخش
«الف» و مفهوم اين واژه گذشت و چه در بخش «ب» و حوزه و محدوده فقه. يعنى فقه را هم
در معناى بصيرت و ريزبينى و هم در مجموعه دين- نه خصوص احكام فرعى- به كار
مىبردند و فقيه را كسى مىدانستند كه به مجموعه مسائل و مفاهيم دينى اعمّ از
اعتقادات، اخلاق و احكام، بصيرت لازم را داشته باشد و به اصطلاح، اسلامشناسى تمام
عيار باشد.