عمل بپوشد و
گوشهاى از بلاهايى كه از آن خبر مىدهد، تحقق يابد، حساب همه ما صاف است،
بنابراين كشتن او به هيچ وجه عاقلانه نيست. و به دنبال آن يك سلسله نصيحتهاى ديگر
نيز به آنها كرد.
به اين ترتيب
رعب و وحشت و فرعون و اطرافيانش را افزود و آنها را از دست زدن به اين كار، منصرف
ساخت.
قرآن در اين
آيات «كتمان عقيده» مؤمن آل فرعون را به عنوان يك كار مثبت ذكر كرده چرا كه در
مسير سازنده يعنى نجات يك رهبر بزرگ انقلابى از خطرى كه او را شديداً تهديد
مىكرد، قرار گرفته بود و مىدانيم تقيّه نيز چيزى جز كتمان عقيده نيست.
آيا كسى
مىتواند انكار كند كه عمل اين مرد مجاهد در اين لحظه حساس يك نوع فداكارى و جهاد
در راه يك هدف مقدّس بوده است.
و آيا كسى
مىتواند انكار كند كه اگر او از روش تقيّه به صورت يك تاكتيك استفاده نمىكرد
نمىتوانست رسالت خود را ايفا كند، و به احتمال قوى جان موسى به خطر مىافتاد؟
؛ و گفت من
بيمارم (و با شما به مراسم جشن نمىآيم* آنها از او روى برتافته و به او پشت كردند
و به سرعت دور شدند* او وارد بتخانه شد مخفيانه نگاهى به معبودانشان كرد و از روى
تمسخر گفت چرا از اين غذاها نمىخوريد* چرا سخن نمىگوييد* سپس به سوى آنها رفت و
ضربهاى محكم با دست راست بر پيكر آنها فرود آورد و جز بت بزرگ همه را در هم
شكست». [1]
از مجموع اين
آيات و تفاسير آنها به خوبى به دست مىآيد كه ابراهيم عليه السلام نقشه وسيع و
دقيقى براى نابودى بتها طرح كرده بود و براى پياده كردن اين نقشه در انتظار فرصت
مناسبى بود، تا اينكه روز جشن بتها فرا رسيد و برنامه چنان بود كه نخست جمعيّت
به خارج شهر مىرفتند و به شادى و نيايش مىپرداختند و پس از بازگشت به شهر يك سر
به بتخانه مىآمدند. و از غذاهاى به اصطلاح متبرّكى كه اطراف بتها چيده بودند
تناول مىكردند.
ابراهيم عليه
السلام هم مقدمه اين جشن را كه خالى شدن شهر از سكنه بود؛ مناسب اجراى طرح خود ديد
و هم ذىالمقدمه آن را كه بازگشت به بتخانه بود مناسب درس لازم براى بيدارى افكار
مردم احساس كرد؛ ولى او كاملًا عقيده باطنى خود را در اين باره مكتوم مىداشت و در
برابر دعوت از او براى شركت در اين مراسم اظهار كسالت كرد
«فَقَالَ إِنِّى سَقِيمٌ»
. يعنى من
بيمارم با اينكه بيمارى جسمى نداشت اما او براى كتمان هدف بزرگ خود به اصطلاح
(توريه) كرد زيرا منظورش ناراحتى و كسالت روحى از گمراهى مردم بود اما مردم چيز
ديگرى از گفتار او فهميدند.