گاه اظهار
عقيده براى خود شخص به خاطر موقعيت مستحكمش- ايجاد خطر و ضرر نمىكند ولى ممكن
است، احياناً ديگرى را به ضرر و خطر بيفكند، در اينگونه موارد اگر اظهار عقيده
باطنى سودى نداشته باشد، كتمان لازم است.
تكرار
مىكنيم: مشروط بر اينكه فايدهاى كه زيان را تحت الشعاع قرار دهد در ابراز عقيده
ديده نشود.
در حالات
بعضى ياران ائمه اهلبيت عليهم السلام كه از طرف حكومتهاى جبار بنىاميّه و
بنىعباس تحت تعقيب بودند و اگر رابطه آنها با امامان عليهم السلام كه همواره جبهه
نيرومند مخالف را تشكيل مىدادند مسلم مىشد شايد حياتشان به خطر مىافتاد،
مىخوانيم:
گاهى در بعضى
جلسات كه سخن از اين ياران امام عليه السلام در حضور خود امام عليه السلام به ميان
مىآمد نه تنها امام عليه السلام از آنها ستايش نمىكرد بلكه احياناً مذمت شديد هم
مىنمود، تا شناخته نشود و به خطر نيفتند.
روزى يكى از
آنان به نام «زراره» كه از محدثان و فقهاى بنام شيعه و از ياران امام باقر عليه
السلام و امام صادق عليه السلام بود خدمت امام عليه السلام جملههايى كه شايد
مفهومش گله بود، عرض كرد. امام مطلبى فرمود كه حاصلش اين بود: من همچون خضرم و تو
همچون كشتى، و در پشت سر شما سلطان جبارى است كه كشتىها را به غصب مىبرد
همانگونه كه خضر آن كشتى را معيوب ساخت تا از دايره غصب آن سلطان در امان بماند
من نيز گاهى در جلسات از تو نكوهش مىكنم تا از شر اين فراعنه زمان مصون بمانى.
از امام حسين
عليه السلام رهبر شكنندگان سد تقيّه نقل شده كه فرمود:
تقيّهاى كه
حال امتى با آن اصلاح پذيرد انجام دهنده آن پاداشى به قدر همه آن امت دارد (زيرا
نيروهاى آنها را براى خدمت بيشتر حفظ كرده است) اما اگر در چنين موردى ترك تقيّه
گويد و امتى به هلاكت افتد شريك جرم هلاك كننده خواهد بود».
از اين حديث
بر مىآيد كه ترك تقيّه در اينگونه موارد موجب شركت در جرم قتل نفس يا رساندن ضرر
و زيان به ديگران است.
***
مسأله مهمى كه يادآورى آن هم در اينجا و هم در
پايان بحث لازم است اينكه: كاملًا ممكن است كسانى انواع واجب تقيّه را كه در بالا
اشاره كرديم بهانهاى قرار دهند براى فرار از واقعيتها و مسئوليتها؛ و تقيّههاى
حرام را كه شكستن آنها واجب است در شكل تقيّه واجب جا بزنند؛ اعتراف مىكنيم كه
اينگونه سوء استفاده از مفاهيم سازنده و تحريف آنها به يك مفهوم منفى و
بازدارنده؛ در هر عصر و زمان و
[1]. وسائل الشيعه، ابواب امر به معروف، باب 27،
حديث 4.