در بحث گذشته
موارد «تحريم تقيّه» و به تعبير ديگر مواردى كه شكستن سد تقيّه در آن لازم است
بررسى شد و از مجموع آن بحث روشن گشت كه موارد زيادى وجود دارد كه نه تنها تقيّه
در آن مجاز نيست بلكه از «گناهان كبيره» محسوب مىشود.
چه اينكه
تقيّه در آنها باعث شكست، و عقب گرد و گسترش فساد و گناه، و جرأت ظالمان، و پوشيده
ماندن حق و تزلزل اركان اسلام مىگردد.
اكنون بايد
به سراغ موارد «وجوب تقيّه- توأم با آگاهى از هدف و فلسفه آن- برويم و چون اين دو
(موارد وجوب، و هدف) با يكديگر پيوند دارند با ذكر خطوط اصلى هدف تقيّههاى
سازنده، موارد وجوب آن نيز روشن مىگردد.
به طور خلاصه
تقيّه براى چند هدف واجب مىشود:
1- براى
ذخيره نيروها (تقيّه محافظ)
گاه مىشود
كه فرد يا افرادى با آشكار ساختن عقيده باطنى خود نابود مىشوند.
و يا براى
هميشه از صحنه مبارزات اجتماعى طرد مىگردند، يا گرفتار ضرر و زيان قابل ملاحظهاى
خواهند شد كه روى تلاشهاى آينده آنها اثر منفى خواهد گذارد بىآنكه از اظهار
عقيده؛ بهرهاى شايسته براى آنها و جامعه به بار آيد و يا حتى يك گام به هدف
نزديكتر شوند.
در اينجا
عقل و منطق حكم مىكند كه گرفتار احساسات بىدليل نشوند و نيروهاى خود را به هدر
ندهند؛ بلكه براى موقع لزوم ذخيره كنند زيرا نيروهاى سازنده و خلّاق؛ آن قدر زياد
نيستند كه با دست و دل باز آنها را از كف دهيم؛ گاه مىشود براى تربيت يك فرد
لايق، سالها يك جامعه بايد زحمت كشد و نيرو صرف كند، چگونه مىتوان به سادگى به
خاطر يك احساس آنى و زودگذر آن را به هدر داد و احساس مسئوليت نكرد؟!
مخصوصاً در
محيطهايى كه كمبود نيروى انسانى صالح بيشتر احساس مىشود، اين مسأله شكل حساسترى
به خود مىگيرد، لذا مىبينيم در آغاز پيدايش اسلام پيامبر صلى الله عليه و آله
حدود سه سال عقيده درونى خود را مكتوم مىداشت و جز با گروه كوچكى آن هم به گونه
محرمانه در ميان نمىگذاشت.
كم كم
مسلمانان نيرو گرفتند و نخستين سد تقيّه پس از سه سال شكسته شد، و دعوت اسلام علنى
و آشكار گرديد.
اما باز
ياران پيامبر صلى الله عليه و آله كه تعدادشان در آن روزها بسيار اندك بود، گهگاه
در چنگال دشمنان متعصب و