است، لذا خداوند در نخستين آيه مورد بحث، پيامبرش را با اين بيان، از اين كار نهى مىكند: «گويا ابلاغ بعضى از آياتى كه بر تو وحى مىشود، ترك مىكنى و سينه تو از آن نظر تنگ و ناراحت مىشود» «فَلَعَلَّكَ تارِكٌ بَعْضَ ما يُوحى إِلَيْكَ وَ ضائِقٌ بِهِ صَدْرُكَ».
از اين ناراحت مىشوى كه، مبادا آنها معجزات اقتراحى از تو بخواهند و «بگويند: چرا گنجى بر او نازل نشده؟ و يا چرا فرشتهاى همراه او نيامده»؟ «أَنْ يَقُولُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْهِ كَنْزٌ أَوْ جاءَ مَعَهُ مَلَكٌ».
البته، همان گونه كه از آيات ديگر قرآن مانند سوره «اسراء» آيات 90 تا 93 بر مىآيد، آنها با اين تقاضاهاى خود درخواست معجزه براى پذيرش حق و پى بردن به صدق دعوت او نمىكردند، بلكه هدفشان بهانهجوئى و لجاجت و عناد بوده است.
لذا بلافاصله اضافه مىكند: «تو تنها بيمدهنده و انذاركنندهاى» «إِنَّما أَنْتَ نَذيرٌ».
يعنى خواه آنها بپذيرند، يا نپذيرند، مسخره كنند و لجاجت به خرج دهند.
و در پايان آيه مىگويد: «خداوند حافظ و نگاهبان و ناظر بر هر چيز است» «وَ اللَّهُ عَلى كُلِّ شَيْءٍ وَكيلٌ».
يعنى از ايمان و كفر آنها پروا مكن! و اين به تو مربوط نيست، وظيفه تو ابلاغ است، خداوند خودش مىداند با آنها چگونه رفتار كند و او است كه حساب كار آنان را دارد.
***
از آنجا كه، اين بهانهجوئىها و ايرادتراشىها، به خاطر آن بود كه آنها اصولًا وحى الهى را منكر بودند و مىگفتند: اين آيات از طرف خدا نيست، اينها