كاخهاى رؤيائى و ثروتهاى بىكران طاغوتيان مصر را مشاهده مىكرد.
و در سوى ديگر، منظره بازار برده فروشان در ذهن او مجسم مىشد، و از مقايسه اين دو با هم، رنج و درد فراوانى را كه اكثريت توده مردم متحمل مىشدند بر روح و فكر او سنگينى مىنمود، و در فكر پايان دادن به اين وضع- در صورت قدرت- بود.
آرى او بسيار چيزها در اين محيط پر غوغاى جديد مشاهده كرد، همواره در قلبش طوفانى از غم و اندوه در جريان بود؛ چرا كه در آن شرائط، كارى از دستش ساخته نبود و او در اين دوران دائماً مشغول به خودسازى، و تهذيب نفس بود، قرآن مىگويد: «هنگامى كه او به مرحله بلوغ و تكامل جسم و جان رسيد، و آمادگى براى پذيرش انوار وحى پيدا كرد، ما حكم و علم به او داديم» «وَ لَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ آتَيْناهُ حُكْماً وَ عِلْماً».
«و اين چنين نيكوكاران را پاداش مىدهيم» «وَ كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنينَ».
«أَشُدّ» از ماده «شَدّ» به معنى گره محكم است، و در اينجا اشاره به استحكام جسمانى و روحانى مىباشد.
بعضى گفتهاند: «أَشُدّ»، جمعى است كه مفرد ندارد، و بعضى ديگر آن را جمع «شَدّ» (بر وزن سدّ) مىدانند، ولى به هر حال، معنى جمعى آن قابل انكار نيست.
منظور از «حكم و علم» كه در آيه بالا آمده كه: «ما آن را پس از رسيدن يوسف به حد بلوغ جسمى و روحى به او بخشيديم»، يا مقام وحى و نبوت است چنان كه بعضى از مفسران گفتهاند.
و يا: منظور از «حكم»، عقل و فهم و قدرت بر داورى صحيح خالى از هواپرستى و اشتباه است و منظور از «علم»، آگاهى و دانشى است كه جهلى با آن