مَجْذُوذٍ».
***
نكتهها:
1- سعادت و شقاوت ذاتى!
همان گونه كه گفتيم، بعضى خواستهاند از آيات فوق، ذاتى بودن سعادت و شقاوت را اثبات كنند، در حالى كه، نه تنها آيات فوق دلالتى بر اين امر ندارد، بلكه به وضوح ثابت مىكند سعادت و شقاوت اكتسابى است؛ زيرا مىگويد: أَمَّا الَّذينَ شَقُوا: «آنها كه شقاوتمند شدند» و يا مىگويد: أَمَّا الَّذينَ سُعِدُوا: «اما آنها كه سعادتمند شدند» اگر شقاوت و سعادت ذاتى بود مىبايست گفته شود: «أَمَّا الأَشْقِياءُ وَ أَمَّا السُّعَداءُ» و مانند آن.
و از اينجا روشن مىشود آنچه در تفسير «فخر رازى» آمده كه «در اين آيات خداوند از هم اكنون حكم كرده كه گروهى در قيامت سعادتمندند، و گروهى شقاوتمند، و كسانى را كه خداوند محكوم به چنين حكمى كرده و مىداند: سرانجام در قيامت سعيد يا شقى خواهند بود، محال است تغيير پيدا كنند، و الّا لازم مىآيد خبر دادن خداوند كذب، و علمش جهل شود، و اين محال است»!! ... به كلّى بىاساس است.
اين، همان ايراد معروف «علم خدا» در مسأله «جبر و اختيار» است، كه پاسخ آن از قديم داده شده است و آن اين كه:
اگر ما افكار پيش ساخته خود را نخواهيم بر آيات تحميل كنيم، مفاهيم آن روشن است، اين آيات مىگويد: در آن روز گروهى در پرتو اعمالشان سعادتمند، و گروهى به خاطر اعمالشان شقاوتمندند، و خدا مىداند چه كسانى به اراده خود و به خواست و اختيار خود در طريق سعادت گام مىنهند، و چه