ذَهَبَ عَنْ إِبْراهيمَ الرَّوْعُ وَ جاءَتْهُ الْبُشْرى يُجادِلُنا في قَوْمِ لُوطٍ». «1»
در اينجا، ممكن است اين سؤال پيش آيد كه: چرا ابراهيم درباره يك قوم آلوده گنهكار به گفتگو برخاسته و با رسولان پروردگار كه مأموريت آنها به فرمان خدا است، به مجادله پرداخته است (و به همين دليل، تعبير به «يُجادِلُنا» شده، يعنى با ما مجادله مىكرد) در حالى كه اين كار از شأن يك پيامبر، آن هم پيامبرى به عظمت ابراهيم عليه السلام دور است؟
***
لذا، قرآن بلافاصله در آيه بعد مىگويد: «ابراهيم بردبار، بسيار مهربان، و متوكّل بر خدا و بازگشتكننده به سوى او بود» «إِنَّ إِبْراهيمَ لَحَليمٌ أَوَّاهٌ مُنيبٌ». «2»
در واقع، با اين سه جمله، پاسخ سربسته و كوتاهى به اين سؤال داده شده است.
توضيح اين كه: ذكر اين صفات براى ابراهيم عليه السلام به خوبى نشان مىدهد كه مجادله او مجادله ممدوحى بوده است، و اين به خاطر آن است كه براى «ابراهيم» روشن نبود فرمان عذاب به طور قطع از ناحيه خداوند صادر شده، بلكه اين احتمال را مىداد هنوز روزنه اميدى براى نجات اين قوم باقى است، و احتمال بيدار شدن درباره آنها مىرود.
و به همين دليل، هنوز جائى براى شفاعت وجود دارد، لذا خواستار تأخير اين مجازات و كيفر بود؛ چرا كه او حليم و بردبار، و نيز بسيار مهربان بود، و نيز در همه جا به خدا رجوع مىكرد.