بنابراين، اين كه بعضى گفتهاند: اگر مجادله ابراهيم با خدا بود كه معنى ندارد، و اگر با فرستادگان او بود آنها نيز از پيش خود نمىتوانستند كارى انجام دهند، پس در هر صورت اين مجادله نمىتوانست صحيح باشد؟
پاسخ اين است: در برابر يك حكم قطعى نمىتوان گفتگو كرد، اما فرمانهاى غير قطعى را با تغيير شرائط و اوضاع مىتوان تغيير داد؛ چرا كه راه بازگشت در آن بسته نيست، و به تعبير ديگر، فرمانهائى است مشروط نه مطلق.
اما، اين كه بعضى احتمال دادهاند: مجادله درباره نجات مؤمنان بوده و از آيات 31 و 32 سوره «عنكبوت» بر اين مطلب استشهاد كردهاند، كه مىگويد: وَ لَمَّا جاءَتْ رُسُلُنا إِبْراهيمَ بِالْبُشْرى قالُوا إِنَّا مُهْلِكُوا أَهْلِ هذِهِ الْقَرْيَةِ إِنَّ أَهْلَها كانُوا ظالِمينَ* قالَ إِنَّ فيها لُوطاً قالُوا نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَنْ فيها لَنُنَجِّيَنَّهُ وَ أَهْلَهُ إِلَّا امْرَأَتَهُ كانَتْ مِنَ الْغابِرين:
«هنگامى كه رسولان با بشارت نزد ابراهيم آمدند، گفتند: ما اهل اين قريه (شهر قوم لوط) را هلاك خواهيم كرد؛ چرا كه اهل آن ستمكارند ابراهيم گفت:
در آنجا لوط زندگى مىكند، گفتند: ما به كسانى كه در آنجا هستند آگاهتريم، او و خانوادهاش جز همسرش را كه در ميان قوم باقى مىماند نجات خواهيم داد».
صحيح نيست، زيرا با آيه بعد كه هم اكنون از آن بحث خواهيم كرد، به هيچ وجه سازگار نمىباشد.
***
در آيه بعد، مىفرمايد: «رسولان به زودى به ابراهيم گفتند: اى ابراهيم از اين پيشنهاد صرفنظر كن» و شفاعت را كنار بگذار كه جاى آن نيست «يا إِبْراهيمُ أَعْرِضْ عَنْ هذا».
«چرا كه فرمان حتمى پروردگارت فرا رسيده» «إِنَّهُ قَدْ جاءَ أَمْرُ رَبِّكَ».