تفسير:
برخورد فرعون با قوم موسى عليه السلام
در اين آيات، صحنه ديگرى از گفتگوى فرعون و اطرافيانش پيرامون وضع موسى عليه السلام آمده است، و از قرائنى كه در خود آيه است، چنين برمىآيد كه محتواى اين آيات مربوط به مدتى پس از جريان مبارزه موسى با ساحران است.
در نخستين آيه مىفرمايد: «جمعيت اشراف و اطرافيان فرعون به عنوان اعتراض به او گفتند: آيا موسى و بنىاسرائيل را به حال خود رها مىكنى كه در زمين فساد كنند، و تو و خدايانت را رها سازند»؟! «وَ قالَ الْمَلَا مِنْ قَوْمِ فِرْعَوْنَ أَ تَذَرُ مُوسى وَ قَوْمَهُ لِيُفْسِدُوا فِي الأَرْضِ وَ يَذَرَكَ وَ آلِهَتَكَ».
از اين تعبير، به خوبى استفاده مىشود كه: فرعون بعد از شكست در برابر موسى عليه السلام مدتى او و بنىاسرائيل را آزاد گذارد (البته آزاد نسبى)، آنها نيز بىكار ننشستند و به تبليغ آئين موسى عليه السلام پرداختند تا آنجا كه قوم فرعون از نفوذ و پيشرفت آنها بيمناك شدند، و نزد فرعون آمده او را به شدتِ عمل در برابر موسى و بنىاسرائيل تشويق كردند.
آيا اين دوران آزادى نسبى، به خاطر ترس و وحشتى بود كه در دل فرعون از معجزه كوبنده موسى عليه السلام به وجود آمد؟
و يا اختلافى بود كه ميان مردم مصر و حتى قبطيان درباره موسى عليه السلام و آئين او پيدا شده بود، و جمعى به او تمايل پيدا كرده بودند، و فرعون مشاهده مىكرد، نمىتواند در چنين شرائطى دست به كار شود و شدت عمل به خرج دهد؟
هر دو احتمال به ذهن نزديك است و ممكن است هر دو توأماً چنين اثرى در فكر فرعون گذارده باشد.
به هر حال، فرعون با اخطار اطرافيان، تشويق به شدت عمل در برابر