فَكَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَميعاً وَ مَنْ أَحْياها فَكَأَنَّما أَحْيَا النَّاسَ جَميعاً». «1»
و در پايان آيه: اشاره به قانونشكنى بنى اسرائيل كرده مىفرمايد: «پيامبران ما با دلائل روشن براى ارشاد آنها آمدند ولى بسيارى از آنها قوانين الهى را در هم شكستند و راه اسراف را در پيش گرفتند» «وَ لَقَدْ جاءَتْهُمْ رُسُلُنا بِالْبَيِّناتِ ثُمَّ إِنَّ كَثيراً مِنْهُمْ بَعْدَ ذلِكَ فِي الأَرْضِ لَمُسْرِفُونَ».
بايد توجه داشت: «اسراف» در لغت، معنى وسيعى دارد كه هر گونه تجاوز و تعدّى از حدّ را شامل مىشود اگر چه غالباً در مورد بخششها و هزينهها و مخارج زندگى اقتصادى به كار مىرود.
***
نكتهها:
1- بر اساس اين بيان، كشتن يك انسان بدون اين كه قتلى انجام داده باشد به منزله كشتن همه مردم است و احياء كردن يك انسان به منزله احياى همه است، به همين جهت در اينجا سؤال مهمى پيش مىآيد كه:
چگونه قتل يك انسان مساوى با قتل همه انسانها و نجات يك نفر، مساوى با نجات همه انسانها مىباشد؟
مفسران در اينجا پاسخهاى زيادى دادهاند.
در تفسير «تبيان» شش پاسخ، در «مجمع البيان» پنج پاسخ و در «كنز العرفان» چهار پاسخ به آن داده شده است كه پارهاى از آنها از معنى آيه بسيار دور