پيشين (مانند يهود كه پس از بتپرستى و گوسالهپرستى به آنها دستور داده شد:
يكديگر را به كفاره اين گناه بزرگ به قتل برسانند، و يا از وطن مورد علاقه خود بيرون روند) به اينها نيز چنين دستور سنگين و سختى را مىداديم، چگونه در برابر انجام آن طاقت مىآوردند، اينها كه درباره آبيارى كردن يك نخلستان و داورى پيامبر صلى الله عليه و آله نسبت به آن، تسليم نيستند، چگونه مىتوانند از عهده آزمايشهاى ديگر در آيند، مىفرمايد: «ما اگر به آنها دستور مىداديم يكديگر را بكشيد، يا از آبادىهاى خود خارج شويد، جز عده كمى آن را انجام نمىدادند» «وَ لَوْ أَنَّا كَتَبْنا عَلَيْهِمْ أَنِ اقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ أَوِ اخْرُجُوا مِنْ دِيارِكُمْ ما فَعَلُوهُ إِلَّا قَليلٌ مِنْهُمْ».
مسلماً اگر چنان دستورى به آنها مىداديم كه يكديگر را بكشيد، يا از وطن خود خارج شويد، تنها عده كمى از آنها آن را انجام مىدادند.
به گفته بعضى از مفسران، مسأله «تن در دادن به كشته شدن» و «خارج شدن از وطن»، از جهاتى شبيه به يكديگرند؛ زيرا بدن، وطن روح آدمى است، همان طور كه وطن، همانند جسم انسان است، هم ترك وطن جسم، كار مشكلى است و هم چشمپوشى از وطنى كه زادگاه و جايگاه انسان است.
سپس مىفرمايد: «اگر آنها اندرزهاى خدا و پيامبر صلى الله عليه و آله را به كار بندند، هم به سودشان است، و هم باعث تقويت ايمان آنها است» «وَ لَوْ أَنَّهُمْ فَعَلُوا ما يُوعَظُونَ بِهِ لَكانَ خَيْراً لَهُمْ وَ أَشَدَّ تَثْبيتاً».
جالب توجه اين كه: در اين آيه، از فرمانها و احكام الهى تعبير به موعظه و اندرز شده است، اشاره به اين كه احكام مزبور چيزى نيست كه به سود فرماندهنده (خداوند) بوده باشد، بلكه در حقيقت اندرزهائى است كه به نفع موعظه شونده است، و لذا بلافاصله مىفرمايد: اين اطاعت هم به سود شما است