«بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ».
بنابراين، نبايد از ازدواج با كنيزان، كه از نظر انسانى با شما هيچگونه تفاوتى ندارند كراهت داشته باشيد؛ زيرا از نظر ارزش معنوى، ارزش آنها مانند ديگران بسته به تقوا و پرهيزگارى است؛ چرا كه همه اعضاء يك پيكر محسوب مىشويد.
پس از آن، به يكى از شرايط اين ازدواج اشاره كرده، مىفرمايد: «اين ازدواج بايد به اجازه مالك، صورت گيرد» و بدون اجازه او باطل است «فَانْكِحُوهُنَّ بِإِذْنِ أَهْلِهِنَّ».
از تعبير از «مالِك» به كلمه «اهل» معلوم مىشود: نبايد آنها با كنيزان خود همچون يك متاع رفتار كنند، بلكه بايد همچون سرپرست يك خانواده نسبت به فرزندان و اهل خود، رفتارى كاملًا انسانى داشته باشند.
در جمله بعد، مىفرمايد: «مهر آنان را طبق متعارف به خودشان بدهيد» «وَ آتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ».
از جمله فوق استفاده مىشود: بايد مهرِ متناسب و شايستهاى براى آنها قرار داد، و آن را به خود آنان داد، يعنى مالك مهر، خود كنيزان خواهند بود، اگر چه جمعى از مفسران معتقدند: آيه محذوفى دارد و در اصل، آتُوا مالِكَهُنَّ أُجُورَهُنَّ: «مهر آنها را به مالكان آنها بپردازيد» بوده است. «1»
ولى اين تفسير، با ظاهر آيه موافق نيست، اگر چه بعضى از روايات آن را تأييد مىكند.
ضمناً، از ظاهر آيه استفاده مىشود: بردگان نيز مىتوانند مالك اموالى گردند