آن كس كه قبول ندارد، مىتواند اين حقيقت را تجربه كند.
2- با توجه به وسعت تعليمات قرآن در تمام زمينهها، روشن مىشود: ما مسلمانان، از نظر معارف و مسائل اعتقادى، و همچنين از نظر قوانين سياسى، اقتصادى و اجتماعى، هيچگونه كمبودى نداريم، قرآن آن چنان از اين نظر غنى است كه، همه نيازهاى ما را تأمين مىكند (البته در قرآن اصول اين مسائل آمده و شرح آن در سنت و اخبار معصومين عليهم السلام است).
بنابراين، ما هيچ نيازى به اين كه دست به سوى «فلسفههاى شرق و غرب» و «قوانين آنها» دراز كنيم، نداريم، و به فرموده اميرمؤمنان على عليه السلام:
وَ اعْلَمُوا أَنَّهُ لَيْسَ عَلى أَحَدٍ بَعْدَ الْقُرْآنِ مِنْ فاقَةٍ وَ لا لِاحَدٍ قَبْلَ الْقُرْآنِ مِنْ غِنىً:
«بدانيد! هيچ كس با داشتن قرآن، فقير نيست، و هيچ كس بدون آن، غنى و بىنياز نمىباشد». «1»
تمام مشكل و كمبود ما، عدم آگاهى كافى از اين منبع عظيم معرفت است.
قرآن به صورت گنجينه ناشناختهاى در ميان ما باقى مانده و گوهرهائى كه در صدف كون و مكان پيدا نمىشود، و تنها جاى آن در قرآن است، از گمشدگان لب دريا طلب مىكنيم، و آنچه را خود داريم، از بيگانه تمنا داريم.
مشكل ديگر ما اين است كه: با پيشداورىها و خط گرفتن از شرق و غرب، مىخواهيم آيات قرآن را بر اين پيشداورىها تطبيق كنيم، و اين برخورد نادرست با قرآن است، كه ما را از معارف آن محروم مىسازد، و آن را به صورت «ابزارى» براى دست يافتن به افكار ناقص خودمان و توجيه خطاهايمان در مىآورد!.
3- بسيارى از مسلمانان به قرآن تنها به عنوان يك كتاب مقدس، كه تلاوتش