بعضى نيز گفتهاند: منظور از «وُجُوه» در اينجا بزرگان و سردمداران كفر است، كه در ذلت عميقى فرو مىروند، ولى، معنى اول مناسبتر به نظر مىرسد.
***
آنگاه مىافزايد: «اينها كسانى هستند كه پيوسته عمل كرده و خسته شدهاند» «عامِلَةٌ ناصِبَةٌ».
تلاش و كوشش زيادى در زندگى دنيا به خرج داده، ولى در حقيقت هيچ فايدهاى جز خستگى نصيبشان نشده، نه عمل مقبولى در درگاه خدا دارند، نه چيزى از آن همه ثروتهائى كه اندوختهاند با خود بردهاند، نه نام نيكى از خود به يادگار گذاردهاند، و نه فرزند صالحى، آنها زحمتكشان خسته و بينوايند، و چه تعبير رسائى است جمله «عامِلَةٌ ناصِبَةٌ» در حق آنان.
بعضى در تفسير اين جمله گفتهاند: منظور اين است: در اين دنيا عمل مىكنند، اما خستگى و رنج در آخرت مىبرند!
و بعضى گفتهاند: مجرمان را در دوزخ وادار به انجام اعمال شاقه و طاقتفرسا مىكنند، تا عذاب بيشترى ببينند.
اما تفسير اول از ميان اين سه تفسير، صحيحتر به نظر مىرسد.
*** سرانجام «اين زحمتكشان خسته و بيهودهگر، وارد آتش داغ و سوزان مىشوند و با آن مىسوزند» «تَصْلى ناراً حامِيَةً».
«تَصْلى» از ماده «صَلْى» (بر وزن نفى)، به معنى ورود در آتش و ماندن و سوختن با آن است. «1»
***