جالب اين كه: ميان سوگندهائى كه قبلًا ياد شده، با مسأله مراقبت فرشتگان از اعمال آدمى كه جواب قسم محسوب مىشود، رابطه زندهاى است؛ چرا كه آسمان بلند و ستارگانى كه مسيرهاى منظم خود را همواره مىپيمايند، دليلى بر وجود نظم و حساب در اين عالم بزرگند، پس چگونه ممكن است اعمال انسانها بىحساب و كتاب باشد، و مراقبين الهى بر آن نظارت نكنند.
***
آنگاه، به عنوان يك استدلال بر مسأله معاد در برابر كسانى كه آن را غير ممكن مىشمردند مىفرمايد: «انسان بايد نگاه كند از چه چيز آفريده شده است»؟! «فَلْيَنْظُرِ الْانْسانُ مِمَّ خُلِقَ».
و به اين ترتيب، قرآن دست همه انسانها را گرفته و به خلقت نخستين باز مىگرداند، و با يك جمله استفهاميه از آنها مىپرسد: «آفرينش شما از چه بوده است»؟
***
و بىآن كه منتظر پاسخ آنها باشد، جواب اين سؤال را كه روشن است خودش مىدهد، و مىافزايد: «او از يك آب جهنده آفريده شد»! «خُلِقَ مِنْ ماءٍ دافِقٍ».
كه اين توصيفى است براى نطفه مرد كه در آب منى شناور است، و به هنگام بيرون آمدن جهش دارد.
***
پس از آن، در توصيف ديگرى از اين آب مىگويد: «خارج مىشود از ميان صلب و ترائب» «يَخْرُجُ مِنْ بَيْنِ الصُّلْبِ وَ التَّرائِبِ».
«صُلْب» به معنى پشت است، و اما «تَرائِب» جمع «تريبه» بنا بر مشهور ميان