گويند.
امير مؤمنان على عليه السلام درباره «اشعث بن قيسِ» منافق، كه شب هنگام به در خانه آن حضرت آمد، و حلواى شيرينى با خود آورده بود كه به پندار خام خويش قلب على عليه السلام را به خود متوجه سازد، تا در ماجرائى به نفع او حكم كند، مىفرمايد: وَ أَعْجَبُ مِنْ ذلِكَ طارِقٌ طَرَقَنا بِمَلْفُوفَةٍ فِي وِعائِها:
«و از اين شگفتانگيزتر داستان كسى است كه شب هنگام، در خانه را كوبيد و بر ما وارد شد، در حالى كه ظرف سرپوشيده پر از حلواى لذيذ با خود آورده بود ...». «1»
اما، قرآن خودش در اينجا «طارق» را تفسير كرده، مىگويد: «اين مسافر شبانه، همان ستاره درخشانى است كه بر آسمان ظاهر مىشود، و به قدرى بلند است كه گوئى مىخواهد سقف آسمان را سوراخ كند، و نورش به قدرى خيرهكننده است كه تاريكىها را مىشكافد و به درون چشم آدمى نفوذ مىكند» (توجه داشته باشيد، «ثاقِب» از ماده «ثقب» به معنى سوراخ كردن است).
در اين كه: آيا منظور ستاره معينى است مانند ستاره «ثريا» (از نظر بلندى و دورى در آسمان) يا ستاره «زحل»، يا «زهره» يا «شهب» (از نظر روشنائى خيرهكننده)، يا اشاره به همه ستارگان آسمان است؟ تفسيرهاى متعددى گفته شده، ولى با توجه به اين كه در آيات بعد آن را به «نجم ثاقب» (ستاره نفوذ كننده) تفسير كرده است، معلوم مىشود: منظور هر ستارهاى نيست، بلكه ستارگان درخشانى است كه نور آنها پردههاى ظلمت را مىشكافد و در چشم آدمى نفوذ مىكند.
در بعضى از روايات «أَلنَّجْمُ الثَّاقِبُ» به ستاره «زحل» تفسير شده است، كه