كافى به خود مشغول است». «1»
***
سپس، به چگونگى حال مؤمنان و كافران در آن روز پرداخته مىگويد:
«صورتهائى در آن روز گشاده و نورانى است» «وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ مُسْفِرَةٌ».
***
«خندان و مسرور است» «ضاحِكَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ».
***
«و صورتهائى در آن روز غبارآلود است» «وَ وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ عَلَيْها غَبَرَةٌ».
***
«و دود تاريكى آن را پوشانده» «تَرْهَقُها قَتَرَةٌ».
***
«آنها همان كافران فاجرند»! «أُولئِكَ هُمُ الْكَفَرَةُ الْفَجَرَةُ».
«مُسْفِرَة» از ماده «اسفار» چنان كه قبلًا هم نيز گفتهايم، به معنى آشكار شدن و درخشيدن است، همانند طلوع سپيده صبح در پايان شب تاريك.
«غَبَرَة» (بر وزن غلبه) از «غبار» به معنى باقى مانده خاكى است كه از زمين بر خاسته و بر چيزى نشسته.
«قَتَرَة» (بر همان وزن) در اصل از ماده «قتار» (بر وزن غبار) به معنى دودى است كه از چوب يا چيزى ديگرى برمىخيزد، بعضى از ارباب لغت آن را نيز به معنى غبار تفسير كردهاند، اما جمع ميان اين دو تعبير در آيات فوق نشان مىدهد: