به اين ترتيب، «آنها به سوى باغشان حركت كردند در حالى كه آهسته با هم سخن مىگفتند» «فَانْطَلَقُوا وَ هُمْ يَتَخافَتُونَ».
***
«كه مواظب باشيد امروز حتى يك فقير بر شما وارد نشود»! «أَنْ لايَدْخُلَنَّهَا الْيَوْمَ عَلَيْكُمْ مِسْكِينٌ».
و چنان آهسته سخن مىگفتند كه، صداى آنها به گوش كسى نرسد، مبادا مسكينى خبردار شود، و براى خوشهچينى، يا گرفتن مختصرى ميوه براى سير كردن شكم خود، به سراغ آنها برود!
چنين به نظر مىرسد: به خاطر سابقه اعمال نيك پدر، جمعى از فقرا همه سال در انتظار چنين ايامى بودند، كه ميوهچينى باغ شروع شود و بهرهاى عائد آنها گردد، و لذا اين فرزندان بخيل و ناخلف، چنان مخفيانه حركت كردند كه، هيچ كس احتمال ندهد چنان روزى فرا رسيده، و هنگامى فقرا باخبر شوند كه كار از كار گذشته باشد.
***
و به اين ترتيب، «آنها صبحگاهان به قصد باغ و كشتزار خود با قدرت تمام بر منع مستمندان حركت كردند» «وَ غَدَوْا عَلى حَرْدٍ قادِرِينَ».
«حَرْد» (بر وزن سرد) به معنى ممانعت توأم با شدت و غضب است، آرى، آنها از تمنا و انتظار مستمندان عصبانى بودند، و تصميم داشتند با كمال قدرت از آنها جلوگيرى كنند (و لذا اين تعبير در مورد سالهائى كه باران قطع مىشود، يا شترى كه شير آن نيز قطع شده بكار مىرود).
اكنون ببينيم سرانجام كار آنها به كجا انجاميد:
***