از نيروهاى خود مىشود، به معنى خستگى و ناتوانى آمده است، بنا بر اين «خاسِىء» و «حَسِير» در آيه فوق، هر دو به يك معنى و براى تأكيد در موضوع درماندگى و ناتوانى چشم از ديدن نقصانى در نظام عالم هستى است.
بعضى، ميان اين دو، چنين فرق گذاشتهاند: «خاسِىء» به معنى ناكام و «حَسِير» به معنى ناتوان است.
به هر حال، از اين آيات، دو نتيجه مهم مىتوان گرفت: نخست اين كه: قرآن به همه رهروان راه حق، دستور مؤكد مىدهد: هر چه مىتوانند در اسرار عالم هستى و شگفتىهاى جهان آفرينش بيشتر مطالعه و دقت كنند، و به يك بار و دو بار قناعت ننمايد، چه بسيار اسرارى كه در نگاه اول و دوم خود را نشان نمىدهد، ديدههاى تيزبين لازم است كه بعد از چندين نگاه آنها را بيابد.
ديگر اين كه: هر قدر انسان در اين نظام دقيقتر و باريكتر شود، انسجام آن را بهتر درك مىكند، انسجامى خالى از هرگونه نقص، خلل، كژى و اعوجاج.
و اگر، در نظر سطحى و ابتدائى بعضى از پديدههاى اين جهان به عنوان شرور، آفات و فساد ديده مىشود (همچون زمينلرزهها، سيلابها، بيمارىها و حوادث ناگوارى كه گهگاه در زندگى انسانها رخ مىدهد) در مطالعات دقيقتر روشن مىشود: آنها نيز اسرار و فلسفههاى دقيق و مهمى دارند. «1»
اين آيات اشاره روشنى به برهان نظم دارد كه مىگويد: وجود نظم در هر دستگاه، نشانه وجود علم و قدرتى در پشت آن دستگاه است، و گرنه، حوادث اتفاقى حساب نشده، و تصادفهاى كور و كر، هرگز نمىتوانند مبدأ نظام و حساب گردد، همان گونه كه در حديث معروف «مفضّل» از امام صادق عليه السلام آمده