***
نه تنها از آسمان آب زيادى فرو ريخت، كه از زمين هم آب جوشيد، چنان كه در آيه آمده: «و زمين را شكافتيم و چشمههاى زيادى از آن بيرون فرستاديم «وَ فَجَّرْنَا الْأَرْضَ عُيُوناً». «1»
«و اين دو آب به اندازهاى كه مقدر بود با هم درآميختند» و سراسر زمين را فرا گرفتند! «فَالْتَقَى الْماءُ عَلى أَمْرٍ قَدْ قُدِرَ».
بعضى از مفسران، جمله «عَلى أَمْرٍ قَدْ قُدِر» را چنين تفسير كردهاند كه: اين دو آب كاملًا به اندازه يكديگر بود، ولى تفسير اول مناسبتر به نظر مىرسد.
خلاصه اين كه، از سراسر زمين، آب جوشيدن گرفت، چشمهها سر برآوردند، و از تمامى آسمان، آب باريدن گرفت، و به هم پيوستند، و دريائى عظيم، و طوفانى تشكيل دادند.
***
در اينجا قرآن، دنباله «مسأله طوفان» را رها ساخته چرا كه آنچه بايد گفته شود در جملههاى قبل جمع است و به سراغ «كشتى نجات نوح» رفته، مىفرمايد: «ما نوح را بر مركبى كه از «الواح» و «ميخهائى» ساخته شده بود سوار كرديم» «وَ حَمَلْناهُ عَلى ذاتِ أَلْواحٍ وَ دُسُرٍ».
«دُسُر» جمع «دسار» (بر وزن كتاب) چنان كه «راغب» در «مفردات» مىگويد، در اصل به معنى راندن شديد توأم با قهر است، و از آنجا كه ميخ با ضربههاى شديدى كه بر آن وارد مىشود، در چوب و مانند آن فرو مىرود، به آن «دسار» گفتهاند، اما بعضى از مفسران اين كلمه را به معنى «طناب» تفسير كرده، و اشاره به طنابهاى بادبان كشتى و مانند آن مىدانند، ولى معنى اول، مخصوصاً با توجه به ذكر «الواح» صحيحتر به نظر مىرسد.
به هر حال، تعبير قرآن در اينجا جالب و پر معنى است؛ چرا كه مىگويد: در