در حديثى مىخوانيم: مردى در حضور پيامبر صلى الله عليه و آله مشغول نماز بود سپس چنين دعا كرد: اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِأَنَّ لَكَ الْحَمْدَ، لا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ الْمَنَّانُ، بَدِيعُ السَّمَاوَاتِ وَ الأَرْضِ، ذُوالْجَلالِ وَ الإِكْرَامِ يا حَىُّ يا قَيُّومُ».
پيامبر صلى الله عليه و آله به اصحاب و يارانش فرمود: مىدانيد خدا را با چه نامى خواند؟
عرض كردند: خدا و رسولش آگاهتر است، فرمود: وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لَقَد دَعَا اللَّهَ بِاسْمِهِ الاعْظَمِ الَّذِي إِذا دُعِىَ بِهِ أَجابَ، وَ إِذا سُئِلَ بِهِ أَعْطى: «قسم به آن كس كه جانم به دست او است، خدا را به اسم اعظمش خواند كه هرگاه كسى خدا را به آن بخواند، اجابت مىكند، و هرگاه به وسيله آن از او تقاضا كند، عطا مىفرمايد». «1»
***
بار ديگر خلايق را مخاطب ساخته مىفرمايد: «كدامين نعمت از نعمتهاى پروردگارتان را انكار مىكنيد»؟! «فَبِأَىِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ».
***
محتواى آيه بعد، در واقع نتيجهاى است از آيات قبل؛ زيرا مىفرمايد: «تمام كسانى كه در آسمانها و زمين هستند، همواره نيازهاى خود را از او مىخواهند، و از او سؤال مىكنند» «يَسْئَلُهُ مَنْ فِى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ».
چرا چنين نباشد؟ در حالى كه همه، فانىاند و او باقى است، نه تنها در پايان جهان، همه كائنات، جز ذات پاك پروردگار راه فنا مىپويند كه، الآن نيز همه در برابر او فانى هستند، و بقائشان بسته به بقاء او و مشيت او است، و اگر لحظهاى نظر لطفش را از كائنات برگيرد فرو ريزند قالبها!
با اين حال، مگر كسى جز او هست كه اهل آسمانها و زمين از وى تقاضا