انسان مىآيد.
خداوند از رگ قلب ما نيز به ما نزديكتر است.
اين همان است كه در جاى ديگر مىگويد: وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ وَ أَنَّهُ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ: «بدانيد خداوند ميان انسان و قلب او حائل مىشود، و (همه شما در قيامت) نزد او گردآورى مىشويد»!. «1»
البته، همه اينها تشبيه است و قرب خداوند از اين هم برتر و بالاتر است، هر چند مثالى از اينها رساتر در محسوسات پيدا نمىشود.
با اين احاطه علمى خداوند، و بودن ما در قبضه قدرت او، تكليف ما روشن است، نه افعال و گفتار ما از او پنهان است، و نه انديشهها و نيات، و حتى وسوسههائى كه از قلب ما مىگذرد.
توجه به اين واقعيت، انسان را بيدار مىكند، و به مسئوليت سنگين و پرونده دقيق او در دادگاه عدل الهى، آشنا مىسازد، و از انسان بىخبر و بىتفاوت، موجودى هوشيار، سر به راه، متعهد و با تقوا به وجود مىآورد.
در حديثى آمده است: روزى «ابو حنيفه» خدمت امام صادق عليه السلام عرض كرد: من فرزندت موسى را ديدم كه نماز مىخواند، و مردم از جلوى او عبور مىكردند، اما آنها را نهى نمىكرد، در حالى كه اين كار مطلوب نيست!
امام صادق عليه السلام فرمود: فرزندم «موسى» را صدا زنيد، حضرت را صدا كردند، امام صادق عليه السلام سخن «ابو حنيفه» را براى فرزندش، موسى ابن جعفر عليه السلام تكرار فرمود، در جواب عرض كرد: اى پدر! انَّ الَّذِي كُنْتُ اصَلِّي لَهُ كانَ اقْرَبَ الَىَّ مِنْهُمْ، يَقُولُ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ: وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ!: «كسى كه من براى او نماز مىخواندم، از آنها به من نزديكتر بود، چنان كه خداوند متعال