محسوب مىشود؛ چرا كه محتواى دعوت همه، يكى است.
به هر حال، اين اقوام هم پيامبرانشان را تكذيب كردند، و هم مسأله توحيد و معاد را، و سرانجام به سرنوشت دردناكى گرفتار شدند، بعضى گرفتار طوفان شدند، بعضى سيلاب، بعضى ديگر صاعقه، و بعضى زلزله، و يا غير آن و سرانجام ميوه تلخ تكذيب را چشيدند.
مطمئن باش! اگر اين قوم كافر كه در برابر تو قرار دارند، به اين وضع ادامه دهند، اينها نيز سرنوشتى بهتر از آنان نخواهند داشت.
***
بعد به ذكر يكى ديگر از ادله «امكان رستاخيز» پرداخته، مىگويد: «آيا ما از آفرينش نخستين عاجز و ناتوان مانديم» كه قادر بر آفرينش دوم و رستاخيز نباشيم؟! «أَ فَعَيِينا بِالْخَلْقِ الْأَوَّلِ». «1»
سپس مىافزايد: آنها در آفرينش نخستين ترديد ندارند؛ زيرا خالق انسانها را خدا مىدانند «ولى آنها با اين دلائل روشن، از خلق جديد و رستاخيز ترديد دارند» «بَلْ هُمْ فِي لَبْسٍ مِنْ خَلْقٍ جَدِيدٍ».
در حقيقت، آنها بر اثر هواى نفس و تعصب و لجاجت، گرفتار تناقضند، از يكسو، خالق انسانها را در آغاز، خداوند مىدانند كه همه را از خاك آفريده، اما از سوى ديگر، وقتى به مسأله آفرينش مجدد انسانها از خاك مىرسند، آن را مطلبى عجيب و باورناكردنى مىشمرند، در حالى كه هر دو مثل يكديگرند «وَ حُكْمُ الامْثالِ فِى ما يَجُوزُ وَ فِى ما لايَجُوزُ واحِدٌ».
و به اين ترتيب، در اين آيات، و آيات گذشته، از چهار راه مختلف براى مسأله معاد استدلال مىكند: از طريق علم خدا، از طريق قدرت او، و سپس از