تكذيبت كردند، و هم محتواى دعوتت را، خصوصاً درباره معاد، «قبل از آنها قوم «نوح»، و «اصحاب الرس» و «قوم ثمود» نيز، پيامبرانشان را تكذيب كردند» «كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَ أَصْحابُ الرَّسِّ وَ ثَمُودُ».
«قوم نوح» نياز به معرفى ندارد كه در سوره «نوح» وضع آنها تبيين شد، اما «قوم ثمود»، همان قوم «صالح» عليه السلام پيامبر بزرگ خدا است، كه در سرزمين «حجر» در شمال «حجاز» زندگى داشتند، و در مورد «اصحاب الرس»، ميان مفسران گفتگو است، بسيارى عقيده دارند: آنها طائفهاى بودند كه در سرزمين «يمامه» مىزيستند، و پيامبرى به نام «حنظله» داشتند كه او را تكذيب كردند، و سرانجام در چاهش افكندند (توجه داشته باشيد يكى از معانى «رس» چاه است، و معنى ديگرش، اثر مختصرى است كه از چيزى باقى مىماند؛ زيرا خاطرات كمى از اين قوم در تاريخ باقى مانده).
بعضى ديگر، آنها را «قوم شعيب، 34 شعيب» مىدانند؛ زيرا آنها چاههاى آب فراوان داشتند، اما با توجه به اين كه «اصحاب الايكه» كه در آيات بعد آمده، اشاره به همين «قوم شعيب، 34 شعيب» است، اين احتمال منتفى است.
بعضى نيز، آنها را از بقاياى «قوم ثمود» مىدانند، و با توجه به اين كه «ثمود»، جداگانه در آيات مورد بحث آمده، اين معنى نيز بعيد به نظر مىرسد.
بنابراين، مناسب همان تفسير اول است كه در ميان مفسران از شهرت برخوردار است.
***
پس از آن مىافزايد: «همچنين طايفه «عاد» و قوم «فرعون» و برادران «لوط»» «وَ عادٌ وَ فِرْعَوْنُ وَ إِخْوانُ لُوطٍ».
منظور از برادران «لوط» همان قوم «لوط» است؛ چرا كه قرآن از اين پيامبران