آنها را به خونسردى و تسلط بر نفس، دعوت كرد، و آتش خشمشان را فرو نشاند، تا آنجا كه براى حفظ اهداف بزرگ خود، حاضر شدند «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم» را، كه رمز اسلام در شروع كارها بود، بردارند، و به جاى آن «بِسْمِكَ اللَّهُمَّ» كه از يادگارهاى دوران گذشته عرب بود، در آغاز «صلحنامه حديبيه» بنگارند، و حتى لقب «رسول اللَّه» را از كنار نام گرامى محمّد صلى الله عليه و آله حذف كنند.
و حاضر شدند، بر خلاف عشق و علاقه سوزانى كه به زيارت خانه خدا و مراسم عمره داشتند، از همان «حديبيه» به سوى «مدينه» باز گردند، شترهاى خود را بر خلاف سنت حج و عمره در همانجا قربانى كنند، و بدون انجام مناسك از احرام به درآيند.
آرى، حاضر شدند دندان بر جگر بگذارند، و در برابر همه اين ناملايمات صبر و شكيبائى به خرج دهند، در صورتى كه اگر «حميت جاهليت» بر آنها حاكم بود، هر يك از اينها كافى بود كه آتش جنگ را در آن سرزمين شعلهور سازد.
آرى، فرهنگ جاهليت دعوت به «حميت»، «تعصب» و «خشم جاهلى» مىكند، ولى فرهنگ اسلام، به «سكينه»، «آرامش» و «تسلط بر نفس».
سپس، مىافزايد: «خداوند آنها را به كلمه تقوا ملزم ساخت، و آنها از هر كس سزاوارتر و شايستهتر و اهل و محل آن بودند» «وَ أَلْزَمَهُمْ كَلِمَةَ التَّقْوى وَ كانُوا أَحَقَّ بِها وَ أَهْلَها».
«كَلِمَة» در اينجا به معنى «روح» است، يعنى خداوند روح تقوا را بر دلهاى آنها افكند، و ملازم و همراهشان ساخت. چنان كه در آيه 171 سوره «نساء» درباره عيسى عليه السلام مىخوانيم: إِنَّمَا الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ رَسُولُ اللَّهِ وَ كَلِمَتُهُ أَلْقاها إِلى مَرْيَمَ وَ رُوحٌ مِنْهُ: «مسيح عيسى بن مريم فقط فرستاده خدا، و كلمه (و