خاص خود چشم بيننده را پر مىكند.
همان طور كه قبلًا اشاره شد، اين آيه، اشاره به جمعيت زيادى از بنىاسرائيل مىكند كه يك صدا از پيامبر خويش، تقاضاى امير و رهبرى كردند، تا بتوانند به فرماندهى او با «جالوت» كه تمام حيثيت دينى، اجتماعى و اقتصادى آنها را به خطر افكنده بود پيكار كنند.
قابل توجه اين كه: آنها براى رفع تجاوز دشمن كه ايشان را از سرزمينشان بيرون رانده بود، مىخواستند مبارزه كنند، در عين حال، نام آن را فى سبيل اللَّه (در راه خدا گذاردند) از اين تعبير، روشن مىشود: آنچه به آزادى و نجات انسانها از اسارت و رفع ظلم كمك كند، «فى سبيل اللَّه» محسوب مىشود.
علاوه بر اين، پيكار مزبور، جنبه دينى و مذهبى نيز داشت.
بعضى نام اين پيامبر را «شمعون»، بعضى «اشموئيل»، و بعضى «يوشع»، ذكر كردهاند، ولى، مشهور در ميان مفسران همان «اشموئيل» است كه عربى آن اسماعيل مىباشد، و از امام باقر عليه السلام نيز در روايتى نقل شده است. «1»
به هر حال، پيامبرشان كه از وضع آنان نگران بود، و آنها را ثابت قدم در عهد و پيمان نمىديد به آنها گفت: «اگر دستور پيكار به شما داده شود شايد (سرپيچى كنيد و) در راه خدا پيكار نكنيد» «قالَ هَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتالُ أَلَّا تُقاتِلُوا».
آنها در پاسخ گفتند: «چگونه ممكن است در راه خدا پيكار نكنيم در حالى كه از خانه و فرزندانمان رانده شدهايم» شهرهاى ما به وسيله دشمن اشغال و فرزندانمان اسير شدهاند؟! «قالُوا وَ ما لَنا أَلَّا نُقاتِلَ في سَبيلِ اللَّهِ وَ قَدْ أُخْرِجْنا مِنْ