responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تفسير نمونه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر    جلد : 19  صفحه : 130
در اين لحظه، به گريه افتادند، گريه‌اى كه بيانگر عواطف و مقدمه شوق لقاىِ خدا بود.
قرآن، همين اندازه، در عبارتى كوتاه و پر معنى، مى‌گويد: «هنگامى كه هر دو تسليم و آماده شدند و ابراهيم جبين فرزند را بر خاك نهاد ...» «فَلَمَّا أَسْلَما وَ تَلَّهُ لِلْجَبِينِ». «1»

باز قرآن اينجا را به اختصار برگزار كرده و به شنونده اجازه مى‌دهد، با امواج عواطفش، قصه را همچنان دنبال كند.
بعضى گفته‌اند: منظور از جمله «تَلَّهُ لِلْجَبِينِ» اين بود، كه پيشانى پسر را به پيشنهاد خودش بر خاك نهاد، مبادا چشمش در صورت فرزند، بيفتد، عواطف پدرى به هيجان در آيد و مانع اجراى فرمان خدا شود!
به هر حال، ابراهيم عليه السلام صورت فرزند را بر خاك نهاد و كارد را به حركت در آورد و با سرعت و قدرت بر گلوى فرزند كشيد، در حالى كه روحش در هيجان فرو رفته بود، و تنها عشق خدا بود كه او را در مسيرش بى ترديد پيش مى‌برد.
اما كارد برنده، بر گلوى لطيف فرزند، كمترين اثرى نگذارد! ...
ابراهيم عليه السلام در حيرت فرو رفت، بار ديگر كارد را به حركت در آورد، ولى باز كارگر نيفتاد، آرى «ابراهيم خليل» عليه السلام مى‌گويد: بِبُر! اما خداوند «جليل» فرمان مى‌دهد: نَبُر! و كارد تنها گوش بر فرمان او دارد.
***
اينجا است كه قرآن با يك جمله كوتاه و پر معنى، به همه انتظارها پايان داده مى‌گويد: «در اين هنگام او را ندا داديم كه اى ابراهيم»! «وَ نادَيْناهُ أَنْ يا إِبْراهِيمُ».


نام کتاب : تفسير نمونه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر    جلد : 19  صفحه : 130
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست